loading...
تخته سپید
شروین رنجبر بازدید : 2 پنجشنبه 26 دی 1392 نظرات (0)

سجده سجده در نماز مسلمانان سجده در لغت به معنی سر برزمین نهادن. و پیشانی بر زمین نهادن است. و در اصطلاح نهایت تواضع نسبت به موجودی برتر و از عالی‌ترین شکل پرستش ( خدا یا غیر خدا) است. در ادیان ابراهیمی ، سجده منحصراً برای خداست. پیشینه قبل از اسلام بلکه در اعصار قدیم نیز برای خدا و هم برای پادشاهان، فراعنه و برای بتها و مظاهر طبیعت (مانند خورشید و ماه) وجود داشته است. در زمان سلیمان پیامبر مردم قوم سبا بر خورشید سجده می کردند. در ادیان ابراهیمی، سجده منحصراً برای خدا و برای پرستش اوست و سجده برای غیر او جایز نیست. قرآن سجده را از زمان آدم مرسوم می داند و اسلام حقیقت آنرا مخصوص خدا دانسته و سجده برای غیر خدا را به واسطه اشتباه در مصداق حقیقی می داند. سجده در اسلام نوشتار اصلی سجده (اسلام) در میان دین اسلام و همچنین ادیان الهی ابراهیمی سجده مخصوص خدا و برای پرستش اوست و سجده برای غیر او جایز نیست. در اسلام سجده عبادت محسوب شده و یکی از مهمترین ارکان نماز(بعنوان مهمترین عبادت) است. عارف واصل مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی می فرماید: مرا شیخی بود بزرگوار عامل عارف کامل که مانند او را در مراتبی که گفته شد ندیده ام، از او پرسیدیم که در اصلاح و جلب معارف چه عملی را به تجربه رسانده است؟ او گفت: من عملی را در این که گفتی مؤثر ندیدم مگر اینکه در هر شبانه روز یک بار بر سجده طولانی مداومت شود و در آن سجده بگوید«لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» و به هنگام گفتن ذکر خود را در زندان طبیعت، زندانی و به زنجیرهای اخلاق رذیله بسته ببیند، آنگاه اقرار کند که پروردگار اینکار را تو بر من نکردی و تو بر من ستم روا نداشتی، بلکه این من بودم که بر خود ستم کردم و خود را به اینجا انداختم. از آداب سجده این است که وقتی که بخواهیم به سجده برویم اول با زانوها به طرف زمین خم شویم و بعد دستها را پیش از زانوها بر زمین بگذاریم این عملی است که مرحوم علامه طباطبائی (ره)از پیامبر اکرم(ص) نقل می کند. اگر انسان بدون لب زدن به آيه اى كه سجده واجب دارد نگاه كند و در ذهن خود آن را مرور كند سجده بر او واجب مى شود؟ با نگاه كردن به آياتى كه سجده واجب دارند، سجده بر انسان واجب نمى شود، بلكه در هر يك از چهار سوره «والنجم»، «اقرء» «الم تنزيل» و «حم سجده» يك آيه سجده وجود دارد كه اگر انسان آن را بخواند يا به آن گوش دهد، بعد از تمام شدن آن آيه، بايد فوراً سجده كند و اگر فراموش كرد، هر وقت يادش آمد بايد سجده كند.[1] [1]. بنى هاشمى، توضيح المسائل مراجع، 1093، ص 615، فتاواى امام خمينى. ________________________________________ سجده هاىواجب باچه علامتى مشخص شده است؟ آيابايد به طرف قبله انجام داد؟ در سجده چه ذكرى بايد گفته شود؟ در برخى قرآن ها، سجده هاى واجب با علامت «سجده واجبه»، در كنار صفحه قرآن، روبه روى آيه سجده، مشخص شده است امّا در برخى قرآن ها مشخص نشده است و انسان بايد موارد و احكام آن را طبق نظر مرجع تقليد خود ياد بگيرد و در قرآن خود مشخص نمايد تا در وقت تلاوت، سجده واجب از او فوت نشود.[1] در سجده واجب قرآن روبه قبله بودن لازم نيست و يك سجده كفايت مى كند.آيه يا دعاى خاصى واجب نيست، بلكه بنابر نظر مبارك حضرت امام خمينى: «هرگاه انسان، در سجده واجب قرآنى، پيشانى را به قصد سجده بر زمين بگذارد، اگر چه ذكر نگويد، كافى است و گفتن ذكر، مستحب است و بهتر است بگويد: (لا اله الاّ اللهُ، حقّاً حقّاً، لا اله الاّ اللهُ ايماناً و تصديقاً، لا اله الاّ اللهُ، عبوديةً و رقّاً، سجدتُ لك يا ربِّ تعبّداً و رقّاً، لامستنكفاً و لامستكبِرًا بَلْ اَنَا عبدٌ ذليلٌ خائفُ مستجيرٌ.)[2] [1]. ر.ك: بنى هاشمى، توضيح المسائل مراجع، ج1، ص615، مسئله 1093، رساله امام خمينى. [2]. ر.ك: امام خمينى، رساله توضيح المسائل، مسئله 1098. ________________________________________ چرا هنگام قرائت تعدادى از آيات قرآن بايد سجده كنيم؟ مهم ترين علتى كه براى سجده در چهار سوره سجده دار مى توان ذكر كرد، سنت اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) است; يعنى روايت هايى كه از امامان معصوم(عليهم السلام) صادر شده است: ابوبصير از حضرت امام صادق(عليه السلام)روايت كرده كه فرمود: اگر چيزى از آيات عزايم چهارگانه (آيات سجده دار در چهار سوره علق، نجم، تنزيل سجده، حم سجده) خوانده شد و تو آن را شنيدى، بى درنگ سجده كن; در هر حال كه باشى; چه بدون وضو، چه جُنُب و چه زنى كه در حال بى نمازى (حيض) است، امّا در ساير آيات سجده دار قرآن (غير از چهار سوره مذكور) اختيار دارى سجده كنى يا نكنى.[1] از اين حديث شريف چند نكته به دست مى آيد: 1. بعد از تلاوت يا شنيدن آيات سجده دارِ واجب، امر به سجده شده و فوراً بايد سجده كرد; 2. در سجده هاى واجب (آيات سجده دار) داشتن وضو، جنب نبودن و حايض نبودن زن شرط نيست; 3. سجده در آيات سجده دارِ غير از چهار سوره مذكور، مستحب است و انسان مى تواند آن را انجام دهد يا ترك كند. مهم ترين حكمت سجده هاى مستحب نيز تعبد و روايت هاى معصومين(عليهم السلام) است. [1]. شيخ حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج4، ص880، باب42، حديث2. ________________________________________ سجده هاى واجب ومستحب درقرآن كريم كدامند؟ در هر يك از چهار سوره: نجم، آيه آخر; علق، آيه آخر; سجده، آيه15 و فصّلت، آيه37 يك آيه سجده است كه اگر انسان بخواند يا گوش كند، بعد از تمام شدن آن آيه بايد فوراً سجده كند.[1]«با (نجم)ستاره سوره فُصِّلتْ را(اقرأ)بخوان وسجده كن.» كلمه هايى كه زير آن خط كشيده شده، اسم سوره هاى سجده دار است. سوره هايى كه سجده مستحب دارند عبارتند از: اعراف، رعد، نحل، اسراء، مريم، حج (دو سجده)، فرقان، نمل، انشقاق و برخى سوره ص را نيز به اين سوره ها ملحق كرده اند[2]. به سجده هاى مستحب، سجده هاى مندوبه هم مى گويند. [1]. امام خمينى، توضيح المسائل، مسئله 1093، ص125. [2]. سيدمحمدكاظم يزدى، عروة الوثقى، ص226. ________________________________________ چرا وقتى كه قرآن را باز مى كنيم يا مى بنديم، آن را مى بوسيم و چرا نبايد برروى قرآن سجده كرد؟ احترام به نمادهاى دينى، هم شيوه هاى متعددى دارد و هم در ميان پيروان تمامى اديان وجود دارد. مسلمانان نيز براى احترام گذاشتن به كتاب الهى خويش كه از نمادهاى دينى ايشان است، از ابتدا رفتارى محترمانه داشته اند كه از آن جمله بوسيدن آن است. بوسيدن قرآن در فرهنگ ما نشان احترام نهادن ما به اين كتاب گران قدر و مفاهيم عميق آن است كه از ابتدا بوده و ادامه دارد. اما اين كه بر قرآن نمى شود سجده كرد چون در روايت هاى ما، گذاشتن چيزى روى قرآن خلاف ادب دانسته و نهى شده است و گذاشتن پيشانى برروى قرآن به عنوان سجده نيز چون احتمال نوعى بى ادبى را به همراه دارد، تجويز نشده است. نظر قرآن درباره انجام دادن سجده زياد چيست؟ قرآن كريم، يكى از ويژگى هاى «عباد الرحمن» (بندگان خاص خداوند) را چنين معرفى مى فرمايد: (وَ عِبَادُ الرَّحْمَـنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الاَْرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَـهِلُونَ قَالُواْ سَلَـمًا * وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِيَـمًا )[1]; بندگان خاص خداوند رحمان آنها هستند، كه با آرامش و بى تكبر، بر زمين راه مى روند و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند، به آنها سلام مى گويند ]و با بى اعتنايى و بزرگوارى مى گذرند[ آنها كسانى هستند كه شبان گاه، براى پروردگارشان، سجده و قيام مى كنند. جمله «يبيتون» دليل بر اين است كه آنها شب را با سجود و قيام به صبح مى آورند، كه منظور بخش قابل ملاحظه اى از شب است و يا اگر تمام شب باشد، در بعضى از مواقع چنين است. سجده هاى فراوان و طولانى در دل شب، از ويژگى هاى بندگان خاص الهى است، كه در اين آيه به آن اشاره شده است. در سوره انسان، آيه 25 و 26 آمده است: (وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَأَصِيلاً * وَ مِنَ الَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُو وَ سَبِّحْهُ لَيْلاً طَوِيلاً ); و نام پروردگارت را هر صبح و شام به ياد آور و در شبان گاه براى او سجده كن و مقدارى طولانى از شب، او را تسبيح گوى. [1]. فرقان، آيه63 و 64. ________________________________________ چرا وقتى انسان، نماز مى خواند، بايد سر خود را بر مهر بگذارد؟ در صورتى كه مهر، همانند بت است؟ چرا خداوند شىء مخصوصى را براى سجده كردن خويش، قرار نداده است؟ با توجه به آيه 15 رعد، معيار در تشخيص اين كه سجده، براى خدا يا غيرخدا (مانند بت و امثال آن) است، نيت و انگيزه شخص سَجده كننده است. اين موضوع با آن چه بر آن سجده مى كنند هيچ ارتباطى ندارد; در صورتى كه اين عمل به انگيزه عبادت و كرنش در برابر خداوند، انجام شود (رعد، آيه15 و حج، آيه77) سجده براى خدا است. ممكن است شخصى بر خاك پيشانى بسايد، ولى چون نيتش غيرخدا بوده، عملش چيزى جز شرك و بت پرستى نيست.[1] سجده بر زمين است; يعنى بر سنگ و خاك. از آن جا كه در همه جا، خاك تميز و پاك يافت نمى شود، مقدارى خاك به صورت مهر ساخته شده است. سنگ و خاك «مسجود عليه» است نه «مسجود له» (بر آن سجده مى شود، به آن سجده نمى شود). گاه به غلط تصور مى شود كه شيعه براى سنگ سجده مى كند! در حالى كه او، بسان همه مسلمانان، تنها براى خدا سجده كرده و به عنوان اظهار خضوع و تذلل در پيشگاه الهى، پيشانى به خاك مى سايد.[2] در پايان لازم به يادآورى است، مهر بايد ساده ساخته شود، بنابراين كسانى كه مهرهايى را به صورت مجسمه و مانند آن مى سازند، كارشان از روى نادانى است و مستند شرعى ندارد. [1]. ر.ك: جعفر سبحانى، الاعتصام بالكتاب و السنة، ص6ـ75; سيد محمد حسين طباطبايى، تفسير الميزان، ج11، ص320 و 324 و 332. [2]. ر.ك: جعفر سبحانى، منشور عقايد اماميه، ص271. ________________________________________ چراشيعيان برخاك سجده مى كنند؟ فلسفه استفاده ازمهر چيست؟ آيا درقرآن آيه اى در اين باره وجود دارد؟ (وَ للَّهِ يَسجُدُ مَن فى السمَوَتِ وَ الأَرْضِ طوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِـلــلُهُم بِالْغُدُوِّ وَ الاَصالِ)[1]; تمام كسانى كه در آسمان ها و زمين هستند -از روى اطاعت يا اكراه- و هم چنين سايه هايشان، هر صبح و عصر براى خدا سجده مى كنند. همه مسلمانان اتفاق نظر دارند بر اين كه سجده بر زمين و آن چه از آن مى رويد ]به استثناى خوردنى ها و پوشيدنى ها[ جايز است، اما آن چه در آراى فقهاى مذاهب پنج گانه مورد اختلاف واقع شده، سجده بر اشياى ديگرى علاوه بر زمين و روييدنى ها است;[2] بنابراين چه شيعه و چه اهل سنت زمين را محل سجده مى دانند، لكن شيعه معتقد است كه در حال نماز بايد بر زمين يا آن چه كه از آن مى رويد (مشروط به آن كه خوردنى يا پوشيدنى نباشد) سجده كرد و سجده بر غير اين دو در حال اختيار صحيح نيست. مستند شيعه روايت هايى است كه فقها به آنها استناد كرده اند.[3] در ميان اهل سنت نيز روايت هاى بسيارى به چشم مى خورد كه بر وجوب سجده بر زمين دلالت دارند،[4]ولى در اين ميان روايت هايى وجود دارد كه بر جواز سجده بر غير زمين نيز دلالت دارد و شيعه آنها را بر موارد ضرورت و موارد خاصى هم چون ناتوانى، سرما، گرما و مانند آن حمل مى كنند، ولى اهل سنت آن را به نحو مطلق و در همه موارد مى دانند.[5]در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده كه فرمودند: (جُعِلَتْ لى الأرض مسجداً و طهوراً); زمين براى من محل سجده و طهارت (تيمم) قرار داده شده.[6]از امام صادق(عليه السلام) نيز روايتى در اين زمينه وارد شده است.[7] سيره مسلمانان نيز در زمان حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) سجده بر زمين مسجد بود كه از سنگ ريزه ها مفروش شده بود. آنان هنگام گرمى هوا كه سجده بر سنگ هاى داغ مشكل بود. سنگ ريزه ها را به دست مى گرفتند تا خنك شود و به هنگام نماز بر آن سجده كنند.[8] اين احاديث همگى گواه آن است كه مسلمانان در ابتدا بر سنگ و خاك سجده مى كردند و آنان هرگز بر فرش و لباس و گوشه عمامه سجده نمى كردند، ولى بعدها به پيامبر ابلاغ شد كه بر حصير و بوريا نيز مى توان سجده كرد. روايت هاى متعددى از سجده پيامبر بر حصير و بوريا حكايت مى كند.[9] بر اين اساس، شيعه اماميه پيوسته بدين اصل مقيد بوده كه تنها فقط مى توان بر زمين و يا روييدنى هاى غير خوردنى و... سجده كرد; افزون براين بى ترديد وقتى مسلمانان بالاترين قسمت بدن خود يعنى پيشانى را بر پست ترين اشياى زمين قرار مى دهند، نهايت تواضع و فروتنى و عبوديت را در برابر خداوند يكتا به نمايش مى گذارند. در روايات نيز آمده است كه «سجده» بر خاك نهايت تواضع را مى رساند.[10] بنابراين براى ابراز نهايت عبوديت و بندگى در مرحله نخست هيچ چيز سزاوارتر از سجده بر زمين نيست و پس از آن آن چه در زمين مى رويد، اما پوشيدنى ها و خوردنى ها چون مربوط به امور دنيوى اند و در واقع معبود دنياپرستان هستند نمى توانند بيانگر عبوديت و بندگى در برابر خداوند يكتا باشند.از اين روست كه شيعه سجده را تنها بر زمين و آن چه بر آن مى رويد جايز دانسته و روييدنى ها، پوشيدنى ها و خوراكى ها را استثنا كرده است و علت اين كه مهر را براى سجده انتخاب كرده، اين است كه اولا: مهر، موضوعيت ندارد واز آن جا كه پيدا كردن زمين پاك و آماده براى سجده گاهى مشكل است، مهرى از خاك ساخته مى شود، تا هميشه در دست رس انسان باشد. ثانياً: تربت امام حسين(عليه السلام) از ميان آن چه سجده بر آن صحيح است، داراى خصوصيت بوده و بر اساس روايات و سيره عملى اهل بيت(عليهم السلام)بر ديگر خاك ها، سنگ، چوب و مانند آن، ترجيح داده شده است.[11111] در روايتى در استحباب سجده مى خوانيم: (لايسجد الاّ على تربة الحسين(عليه السلام)); امام صادق(عليه السلام) سجده نمى كرد مگر بر تربت امام حسين(عليه السلام).[9] آن چه گفته شد، در روايات آمده بود، در قرآن كريم آيه اى كه درباره سجده بر خاك نازل شده باشد وجود ندارد، و پاسخ اين پرسش و امثال آن بر اساس روايت هاى اسلامى و سيره عملى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و اهل بيت(عليهم السلام) به دست مى آيد. اگر چه كتاب هر دو فرقه (شيعه و سنى) قرآن است، ولى همان طور كه مى دانيد در قرآن غالباً به كليات مسايل پرداخته شده و تفسير قرآن و شرح جزييات احكام به عهده پيامبر(صلى الله عليه وآله) و... گذاشته است. از آن جا كه منابع و طريق حديثى اهل سنّت با ما تا حدود زيادى متفاوت است، آنان تنها از رسول خدا و صحابه روايت مى كنند، ولى شيعه از رسول خدا و امامان(عليهم السلام) حديث نقل مى كنند. لذا گاهى اختلاف هايى در جزئيات احكام و تفسير آيات پيش مى آيد كه بررسى بطلان يا صحت گفتار و روش آنها، مجال ديگرى را مى طلبد. [1]. رعد، آيه15. [2]. ر.ك: محمد جواد مغنيه، الفقه على المذاهب الخمسة، ص 99. [3]. ر.ك: همان، وسايل الشيعة، ص343; محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج82، ص147. [4]. ر.ك: هندى، كنز العمال، ج7، ص459 و سنن بيهقى، ج1، ص104 ـ 106 و... . [5]. ر.ك: نجفى، جواهرالكلام، ج8، ص37 ـ 411. [6]. صحيح بخارى، ج1، ص91، كتاب تيمم، حديث 2. [7]. وسائل الشيعة، ج3، باب1، از ابواب «ما يسجد عليه»، حديث 1. [8]. مسند احمد، ج3، ص327، حديث جابر. [9]. مسند احمد، ج6، ص179 و... . [10]. ر.ك: همان، وسايل الشيعة، ج5، ص344. [11]. ر.ك: همان، وسايل الشيعة، ج3، ص6ـ7; شيخ عباس قمى، سفينة البحار، ج1، باب تاء، ص121ـ122. [12]. همان، وسائل الشيعة، ج5، ص366، ح6809. ________________________________________ به چه دليل خواندن قرآن در ركوع و سجود مكروه است؟ كراهت خواندن قرآن در ركوع و سجود به علت اين است كه در روايات از آن نهى شده از جمله: حضرت على(عليه السلام) مى فرمايد: چند نفر نبايد قرآن بخوانند، ركوع كننده و سجده كننده در نماز، كسى كه در دست شويى و حمام است، كسى كه جنب است ]و[، زنانى كه عذر شرعى دارند.[1] [1]. ر.ك: همان، وسائل الشيعه، ج6، ص246 و شيخ صدوق، خصال، ص357. ________________________________________ چرا در نمازها يك ركوع و دو سجده انجام مى دهيم؟ روايات اسلامى به نكته هايى در همين زمينه اشاره كرده اند كه به نمونه اى از آنها اشاره مى كنيم: 1. از امام صادق(عليه السلام) در پاسخ به همين پرسش، نقل شده است كه فرمودند: چون نماز عبارت است از ركوع و سجود و تفاوتى ميان اين دو نيست، لكن چون ركوع عمل شخص ايستاده و سجده عمل شخص نشسته مى باشد و نماز نشسته نصف نماز ايستاده است، از اين رو مى بايست عمل نشسته دو چندان شود تا با عمل ايستاده برابر گردد، لذا سجده تكرار مى شود تا با تعداد ركوع برابر شود.[1] 2. هنگامى كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به معراج تشريف بردند، باديدن عظمت پروردگار، به سجده رفتند. هنگامى كه سر از سجده برداشتند بار ديگر عظمت پروردگار را ديدند و به سجده رفتند، از اين جهت دو سجده در نماز واجب شد.[2] 3. فردى از اميرالمؤمنين على(عليه السلام) پرسيد: معناى دو سجده چيست؟ حضرت فرمودند: سجده اوّلى تأويلش اين است كه وقتى سر برخاك مى گذارى يعنى خدايا! از همين خاك مرا خلق كردى و چنان چه سربرداشتى يعنى از همين خاك مرا بيرون آورى، وقتى براى بار دوم سر بر خاك نهادى معنايش اين است كه خداوندا! مرا به همين خاك دوباره باز خواهى گرداند و چون سربرآورى يعنى از همين خاك دوباره خارج خواهى ساخت.[3] قرآن نيز به همين مطلب اشاره دارد(طه، آيه 55). [1]. ر.ك: شيخ صدوق، علل الشرايع، ج1، ص262. [2]. ر.ك: شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج4، ص680; عبدالله جوادى آملى، اسرار الصلاة، ص61. [3]. ر.ك: همان، علل الشرايع، ج2، ص336. با توجه به اين كه اسلام به صله رحم، اهميت فراوانى داده است، حكم نماز و روزه خويشانى كه چندين سال هم ديگر را در اثر اختلافات خانوادگى نمى بينند چگونه است؟ در قرآن و روايات، قطع رحم ـ كه ممكن است در اثر قهر كردن باشد ـ بسيار مذمت شده و اين افراد مورد لعنت خدا قرار مى گيرند: (فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُواْ فِى الاَْرْضِ وَتُقَطِّعُواْ أَرْحَامَكُمْ * أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ...)[1]; اگر ]از اين دستورها[ روى گردان شويد، جز اين انتظار مى رود كه در زمين فساد و قطع پيوند خويشاوندى كنيد، آنان كسانى هستند كه خداوند از رحمت خويش دورشان ساخته، گوش هايشان را كر و چشم هايشان را كور كرده است. نماز و روزه افرادى كه قطع صله رحم مى كنند باطل نيست و لازم نيست قضا كنند، ولى از آنان پذيرفته نمى شود و يا اين كه از ثواب آن كاسته مى شود; هم چنان كه اگر كسى نماز را بدون توجه بخواند، نمازش باطل نيست و لازم نيست قضا كند، لكن آن نماز مورد پذيرش خداوند نيست. حضرت صادق(عليه السلام) درباره آثار صله رحم مى فرمايند: صله رحم، موجب زياد شدن ثواب اعمال، بركت در مال، رفع گرفتارى ها، آسان كننده حساب قيامت و تأخير در اجل است.[2] [1]. محمّد، آيه22ـ23. [2]. كلينى، اصول كافى، ج2، ص158. ________________________________________ در چه مواقعى مى توان نماز را به جاى نياورد؟ خداوند متعال درباره وجوب نماز مى فرمايد: (...إِنَّ الصَّلَوةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَـبًا مَّوْقُوتًا)[1]; همانا نماز در اوقات معين بر مؤمنان مقرر شده است. بنابراين نماز هيچ گاه نبايد ترك شود. حتى اگر كسى نمى تواند به شكل عادى انجام دهد، باز هم نماز را بايد بخواند; مثلاً اگر كسى ايستاده نمى تواند نماز بخواند بايد نشسته آن را به جا آورد و اگر نشستن هم برايش ممكن نيست بايد خوابيده نماز بخواند ... و تنها در يك مورد نبايد نماز بخواند و آن هنگام عادت ماهيانه زنان است. [1]. نساء، آيه103. ________________________________________ در كدام آيه آمده كه نماز در زمان جنگ تعطيل نمى شود، نام آن سوره چيست؟ نماز در زمان جنگ به صورت مخصوصى خوانده مى شود كه «نماز خوف» نام دارد و خداوند در آيات زير به آن اشاره مى فرمايد: 1. (فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَانًا فَإِذَآ أَمِنتُمْ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَمَا عَلَّمَكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ )[553]; و اگر ]به خاطر جنگ، يا خطر ديگرى [بترسيد، ]نماز را[ در حال پياده يا سواره انجام دهيد، امّا زمانى كه امنيت خود را باز يافتيد، خدا را ياد كنيد ]=نماز را به صورت معمولى بخوانيد![; همان گونه كه خداوند، چيزهايى را كه نمى دانستيد، به شما تعليم داد. 2. (وَإِذَا كُنتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَوةَ فَلْتَقُمْ طَـآئِفَةٌ مِّنْهُم مَّعَكَ وَلْيَأْخُذُواْ أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا...)[1]; و هنگامى كه در ميان آنها باشى و ]در ميدان جنگ براى آنها نماز برپا كنى[ بايد دسته اى از آنها با تو ]به نماز [برخيزند و بايد سلاح هاى خود را با خود برگيرند و هنگامى كه سجده كردند ]و نماز را به پايان رسانيدند[... . [1]. بقره، آيه239. [2]. نساء، آيه102. ________________________________________ بر پايه آيات 101 تا 104 نساء خداوند در هنگام خطر و بيم از دشمن، شكسته خواندن نماز را سفارش فرموده، چرا ما براى مسافرت هايى كه هيچ گونه خوف و خطرى ندارد و مسافت آن بسيار كم است (4 فرسخ) نماز را كوتاه مى خوانيم در صورتى كه وقت كامل خواندن هم داريم؟ از مجموع آيات ياد شده استفاده مى شود كه شكسته خواندن نماز در سفر مبتنى و معلق بر خوف از دشمن نيست، زيرا اولاً: ابتداى آيه دارد كه: (وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِى الاَْرْضِ...). اين قسمت آيه صورت مسافرت هاى عادى و معمولى را در نظر دارد نه فقط صورت خوف را. بعلاوه نماز خوف در دو آيه بعد به طور جداگانه و با احكام خاص خودش بيان شده است. نماز خوف با نماز قصر در سفر متفاوت است. روايات متعددى كه اهل سنّت و شيعه در نماز قصر نقل كرده اند نيز اين عموميّت را تأييد مى كند و ممكن است مقيد ساختن حكم قصر به مسئله خوف از اين جهت باشد كه اين قيد ناظر به وضع مسلمانان در آغاز اسلام است و به اصطلاح اين قيد غالبى است و در جاى خودش (علم اصول) اين مطلب اثبات شده كه چنين قيودى مفهوم ]موافق يا مخالف [ندارد و اين گونه نيست كه اگر اين قيد نباشد حكم هم نباشد و يا از اين جهت باشد كه بعضى از مفسران معتقدند كه مسئله نماز قصر نخست به هنگام خوف تشريع شده، سپس اين حكم توسعه پيدا كرده و يا اين تعلق حكم قصر به خوف به سبب تأكيد باشد، يعنى نماز قصر براى مسافر همه جا لازم است، ولى به هنگام خوف تأكيد بيشترى دارد. در هر حال شكى نيست كه با توجه به تفسير آيه در روايات فراوانى آمده كه نماز مسافر اختصاص به صورت خوف ندارد; از آن جمله: 1. در تهذيب باسناد خود از زراره روايت مى كند كه گفت: از حضرت باقر(عليه السلام)سؤال كردم درباره نماز خوف و نماز مسافر كه هر دو شكسته هستند؟ فرمود: آرى نماز خوف براى قصر سزاوارتراست از نماز مسافر كه بدون خوف است. 2. در تفسير الدّر المنثور است كه ابن شيبه، عبد بن حميد، احمد، مسلم، ابوداود، ترمذى، نسائى، ابن ماجه و... در ناسخ و ابن جبان از يعلى بن اميه روايت كرده اند كه گفت از عمر بن الخطاب سؤال كردم خدا مى فرمايد: ليس عليكم ... ان خفتم ... يعنى اگر از فتنه انگيزى كافران مى ترسيد عيبى ندارد كه قصر بخوانيد، در حالى كه مردم در امن به سر مى برند (باز هم قصر بخوانند) عمر به من گفت: من از همين مطلبى كه تو تعجب كرده اى تعجب كردم و از رسول الله(صلى الله عليه وآله)سؤال كردم حضرت فرمود: صدقه اى است كه خدا به شما داده، شما هم صدقه خدا را قبول كنيد و يا اين كه از ابن عباس روايت كرده اند (در همان تفسير) كه مى گويد: بين مكه و مدينه در حالى كه ايمن بوديم... با پيغمبر(صلى الله عليه وآله)نماز را دو ركعتى خوانديم.[1] امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: شكسته خواندن نماز در سفر واجب است; همان گونه كه تمام خواندن آن در وطن واجب است.[2] [1]. ر.ك: الميزان، ج5، ص63; تفسير نمونه، ج4، ص94 ـ 96; طبرى، احكام القرآن، ج1ـ2، ص487 و حسينى جرجانى، آيات الاحكام، ج1، ص240 ـ 247. [2]. شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج1، ص434. ________________________________________ چرا نماز مسافر شكسته است و روزه نمى تواند بگيرد؟ علت شكسته خواندن نماز و واجب نبودن روزه در حال مسافرت تصريح آيات قرآن است: (وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِى الاَْرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُواْ مِنَ الصَّلَوةِ...)[1]; و هنگامى كه سفر كنيد، گناهى بر شما نيست كه نماز را كوتاه كنيد. در ادامه آيه آمده است: اگر از فتنه و خطر كافران بترسيد، ليكن با توجه به روايات، فقها حكم عموم برداشت كرده اند.[2] كسى كه مسافر است بايد نماز ظهر و عصر و عشا را با هشت شرط شكسته بخواند.[3] پس بر مسافرى كه هشت شرط ذكر شده در توضيح المسائل را داشته باشد واجب است نماز را شكسته بخواند. و درباره عدم وجوب روزه در سفر، قرآن كريم در سوره بقره آيه 185 مى فرمايد: (وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَر فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّام أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ...); و آن كس كه بيمار يا در سفر است، روزهاى ديگرى را به جاى آن، روزه بگيرد، خداوند را حتى شما را مى خواهد نه زحمت شما را.[4] امام صادق(عليه السلام) از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند: افطار در سفر و نماز شكسته از هداياى الهى است. كسى كه توجه به آن نكند هديه الهى را رد كرده است. مرحوم علامه طباطبائى روايتى نقل مى كند كه خلاصه و مضمون آن اين است: حكم شكسته خواندن نماز، تصدق و ارفاقى از سوى خداوند متعال به مسلمانان است و امّا اين كه واجب است نماز به صورت شكسته خوانده شود، براى اين است كه قبول تصدق خداوند منان واجب است.[52] طبق بيان فوق، شايد يكى از فلسفه هاى عدم وجوب روزه در سفر و شكسته بودن نماز همان مسئله تخفيف در تكليف باشد. [1]. نساء، آيه101. [2]. براى مطالعه بيشتر ر.ك: تفسير الميزان; مجمع البيان و تفسير نمونه در ذيل آيه. [3]. توضيح المسائل مراجع، ج1، ص708. [4]. همان، وسائل الشيعه، ج5، ص540. [5]. الميزان، ج5، ص68. از روايات «عبد الله بن عباس» و «ابو مسعود انصارى» استفاده مى شود كه حكم وجوب نماز جمعه اندكى قبل از هجرت به مدينه، در مكه بر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نازل شده است، اما آن حضرت نمى توانست در آن زمان اين حكم را اجرا نمايد، علت آن چيست؟ روايتى كه از «ابن عباس» نقل شده، اشاره دارد كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) قبل از مهاجرتشان به مدينه به اقامه نماز جمعه مأمور شدند، ولى چون توانايى اقامه آن را در مكه نداشتند، به يكى از اصحاب خود در مدينه (مَصعب بن عمير) نوشتند كه نماز جمعه را در آن جا به جاى آورد. علت آن نيز روشن است: پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) به سبب شرايط سختى كه از طرف كفار به ايشان تحميل مى شد، نمى توانستند مردم را براى نماز سياسى عبادى جمعه حاضر نمايند، لذا دستور فرمودند در مدينه اقامه شود; البته بايد توجه كرد كه سوره جمعه بعد از هجرت و در مدينه نازل شده است. اولين نماز جمعه اى كه رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) تشكيل دادند هنگامى بود كه به مدينه هجرت كردند.[1] [1]. همان، ج24، ص130; جلال الدين سيوطى; الدر المنثور فى التفسير بالمأثور، ج8، ص150. ________________________________________ اهميت نماز جمعه را از ديدگاه قرآن، بيان كنيد. با نگاهى به شأن نزول و كلمات به كار رفته در آيات 9ـ11 سوره جمعه، اهميت نماز جمعه از ديدگاه قرآن معلوم مى شود; چند نكته از اين آيات استفاده مى شود: 1. نماز جمعه از جمله نهادهايى است كه به صراحت از آن در قرآن نام برده شده است; 2. در اين آيات دستور داده شده كه هنگام نماز جمعه هر گونه كسب و كار و برنامه مزاحم را ترك گوييد; 3. از شأن نزول آيات استفاده مى شود، اگر در سالى كه مردم گرفتار كمبود مواد غذايى هستند كاروانى بيايد و نيازهاى آنان را با خود داشته باشد به سراغ آن نروند و برنامه نماز جمعه را ادامه دهند، تا چه رسد به مواقعى كه مردم زندگى عادى خود را مى گذرانند.[1] در روايات متعددى به اهميت نماز جمعه اشاره شده است.[2] [1]. ترجمه الميزان، ج19، ص551 و تفسير نمونه، ج24، ص127 ـ 133. [2]. در اين زمينه ر.ك: حر عاملى، وسائل الشيعه، ج5، باب وجوب نماز جمعه. ________________________________________ آيا در قرآن به نمازجمعه سفارش شده است؟ در آيه 9 سوره جمعه به اين عمل عبادى ـ سياسى اشاره شده است. نماز جمعه قبل از هر چيز عبادت بزرگ دست جمعى است و اثر عمومى عبادت را كه تلطيف روح، شستن دل از آلودگى هاى گناه و زدودن زنگار گناه از قلب است، در بر دارد. به خصوص اين كه دو خطبه دارد كه دربردارنده انواع مواعظ و اندرزها و امر به تقوى و پرهيزگارى است و از نظر اجتماعى و سياسى، يك كنگره عظيم هفتگى است كه مى تواند منشأ بركات زير شود. الف) آگاهى بخشيدن به مردم در زمينه معارف اسلامى و رويدادهاى سياسى و اجتماعى; ب) ايجاد همبستگى و انسجام هر چه بيشتر در ميان صفوف مسلمانان; ج) تجديد روح دينى و نشاط معنوى براى توده مردم مسلمان; د) جلب همكارى براى حل مشكلات عمومى; به همين دليل هميشه دشمنان اسلام، از نماز جمعه داراى تمام شرايط بيم داشته اند.[1] [1]. همان، تفسير نمونه، ج24، ص133. ________________________________________ كدام آيه درباره نماز جماعت آمده كه انسان مى تواند در نماز صبح و عشا و مغرب، حمد و سوره را آهسته خوانده و در نماز ظهر و عصر، به جاى حمد و سوره ذكر تسبيح خدا را بگويد؟ قرآن، رساله احكام نيست، بسيارى از موضوعات را به صورت كلى بيان مى كند و به جزئيات آن نمى پردازد و شرح و توضيح آن را بر عهده پيامبر(صلى الله عليه وآله) و معصومين(عليهم السلام) قرار داده و وظيفه ما را اطاعت از آن بزرگواران مى داند: (وَ أَنزَلْنَآ إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون)[1]; ...و ما اين ذكر ]=قرآن [را بر تو نازل كرديم، تا آن چه به سوى مردم نازل شده است، براى آنها روشن سازى; شايد انديشه كنند. و: (يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِى الاَْمْرِ مِنكُم ...)[2]; اى كسانى كه ايمان آورده ايد، اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولواالأمر ]= اوصياى پيامبر [را... . اين سؤال نيز از نمونه مواردى است كه قرآن به صورت جزئى به آن نپرداخته و توضيح دقيق آن را مراجع معظّم (مجتهدان)، با مراجعه به روايات معصومين(عليهم السلام) دريافت نموده، به ما عرضه مى دارند، تا به آنها عمل نماييم. روايات اين موضوع در كتاب وسائل الشيعه آمده است.[3] [1]. نحل، آيه44. [2]. نساء، آيه59. [3]. ر.ك: حر عاملى، وسائل الشيعه، ج5، ص421 ـ 425. ________________________________________ با توجه به قرآن، ثواب نماز جماعت چه مقدار است؟ در قرآن كريم، آياتى هست كه مفسران به نماز جماعت تفسير كرده اند; مانند آيه (وَ أَقِيمُوا الصَّلَوةَ وَ ءَاتُوا الزَّكَوةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّ كِعِينَ)[1]; و نماز را به پاى داريد و زكات را بدهيد و با ركوع كنندگان ركوع كنيد ]و نماز را با جماعت بگذاريد.[ و نيز آيه مربوط به نماز جمعه كه مى فرمايد: (يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِذَا نُودِىَ لِلصَّلَوةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذَ لِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ)[517]; اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چون براى نماز جمعه ندا در داده شود، به سوى ذكر خدا بشتابيد و داد و ستد را واگذاريد، اگر بدانيد اين براى شما بهتر است. با توجه به اين نكته، كه نماز جمعه از نمازهاى واجبى است كه يكى از شرايط صحت آن، به جماعت خواندن است اهميت نماز جماعت روشن تر مى گردد. ثواب نماز جماعت در روايات بيان شده است: اگر يك نفر به امام جماعت اقتدا كند، هر ركعت از نماز آنان، ثواب صد و پنجاه نماز دارد و اگر دو نفر اقتدا كنند هر ركعتى ثواب ششصد نماز دارد و هر چه بيشتر شوند، ثواب نمازشان بيشتر مى شود تا به ده نفر برسند وقتى عدّه آنان از ده نفر گذشت، اگر تمام آسمان ها كاغذ و درياها مركب و درخت ها قلم و جن و انس و فرشتگان نويسنده شوند، نمى توانند ثواب يك ركعت را بنويسند.[2] [1]. بقره، آيه43. [2]. جمعه، آيه9. [3]. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج85، ص14; توضيح المسائل مراجع، ج1، ص795، مسئله 1399. ________________________________________ آيا در قرآن به نماز جماعت سفارش شده است؟ در قرآن كريم، معمولا به كليات مسايل پرداخته شده و تبيين جزئيات به عهده پيشوايان معصوم(عليهم السلام)نهاده شده است. در برخى موارد به علت اهميت فراوان مطلب و تأكيد بيشتر، به امور جزيى پرداخته شده است. در آيات 43 بقره و 43 آل عمران و 103 نساء و... توصيه به نماز جماعت و انجام عبادت همراه ديگران شده است، زيرا اسلام به اجتماع سفارش كرده است و انزوا و گوشه نشينى را محكوم نموده است.[1] [1]. قرائتى، تفسير نور، ج1، ص117. ________________________________________ آيه اى كه در نماز دهه اول ذيحجه خوانده مى شود در كدام سوره است؟ اعراف، آيه 142. اين نماز دو ركعت است كه در دهه اول ماه ذيحجه بين نماز مغرب و عشا خوانده مى شود و در هر ركعت بعد از سوره حمد و توحيد آيه مذكور (و وعدنا موسى...) خوانده مى شود. براى آشنايى بيشتر با اين نماز به مفاتيح الجنان و... رجوع فرماييد. ________________________________________ نماز وحشت چيست؟ نماز وحشت، نوعى نماز است كه سفارش شده تا براى كسى كه تازه از دنيا رفته است، در شب اولى كه او را به خاك مى سپارند، بخوانند; خواندن اين نماز مستحب است. نماز وحشت دو ركعت است و كيفيت خواندن آن، اين است كه در ركعت اول بعد از سوره حمد، يك مرتبه آية الكرسى و در ركعت دوم بعد از حمد، ده مرتبه سوره قدر خوانده مى شود و بعد از سلام نماز، گفته مى شود: اللهم صلى على محمد وآل محمد وابعث ثَوابها الى قبر فلان (به جاى «فلان» نام ميت را مى برند).[1] [1]. ر.ك: سيد محمد حسن بنى هاشمى خمينى، توضيح المسائل مراجع، ج1، ص368. ________________________________________ ت اين كه نمازغفيله به شكل خاصى خوانده مى شود،چيست؟ اين كه نمازغفيله به اين صورت خوانده مى شود، به سبب روايت امام صادق(عليه السلام) مى باشد كه ترجمه آن در مفاتيح الجنان مرحوم شيخ عباس قمى آمده است[1]. آياتى كه درنماز غفيله خوانده مى شود اثر و خواصى دارد كه اهل بيت(عليهم السلام) از آن مطلع بودند; ازاين رو به ما چنين دستورى داده اند; مثلا در مورد ذكر«لااله الاّانت» كه دراول نمازغفيله خوانده مى شود، از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل شده كه فرمودند: اسم اعظم خداست و موجب استجابت دعا مى باشد.[2] [1]. ر.ك: محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج84، ص96. [2]. ر.ك: يحيى بن حسن، فى قوارع القرآن، ص47. ________________________________________ مهلتِ خواندن نماز شب تا قبل از اذان صبح مى باشد يا قبل از طلوع آفتاب؟ (وَ مِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا)[1]; پاره اى از شب را به نماز خواندن زنده بدار. اين نافله خاص تو است، باشد كه پروردگارت، تو را به مقامى پسنديده برساند. وقت نافله شب از نصف شب است تا اذان صبح و بهتر است نزديك اذان صبح خوانده شود.[2] [1]. اسراء، آيه79. [2]. امام خمينى، توضيح المسائل، بخش وقت نافله هاى يوميه. روش بيدار شدن براى «نماز شب» و گريه كردن در آن، چيست؟ براى بيدارى از خواب، در هر وقتى كه انسان بخواهد بيدار شود (چه براى نماز شب و چه غير آن)، از امام صادق(عليه السلام) چنين نقل شده است: (ما من عبد يقرء آخر«الكهف» اِلاّ يتيقظ فى الساعة التى يريد); هيچ بنده اى نيست كه آخرين آيه سوره كهف را قرائت كند، مگر اين كه در همان وقتى كه مى خواهد بيدار شود.[1] امّا براى گريه كردن در نماز شب، هرچند روايت خاصى در اين زمينه يافت نشده، ولى طبق حديثى، پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)بعد از نزول آيات 190ـ195 سوره آل عمران و در شب هايى كه براى نماز شب بر مى خاستند، اين آيات را تلاوت كرده و گريه مى كردند و از طرفى امامان(عليهم السلام) به خواندن اين آيات هنگام بيدار شدن براى نماز شب، سفارش فرموده اند.[2] [1]. همان، ج3، ص316، مطبعة الحكمة. [2]. همان، تفسير نمونه، ج3، ص213. ________________________________________ نام سوره يا آيه اى كه باعث شود، نيروى خواندن نماز و نماز شب به وجود آيد، چيست؟ نويسنده كتاب مفاتيح الحاجات از كتاب خواص السور نقل كرده كه اگر كسى در نماز بى رغبت باشد، اين آيات را بنويسد و با خود نگه دارد، براى او در نماز خواندن ذوق و شوق حاصل مى شود: (و مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ * مَا أُرِيدُ مِنْهُم مِّن رِّزْق وَ مَآ أُرِيدُ أَن يُطْعِمُونِ * إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِين)[1]. سوره مؤمنون را نيز اگر هفت بار بخواند، در نماز خواندن رغبت مى يابد. هم چنين نقل شده كه مداومت بر آيات 190 ـ 194 سوره آل عمران: (إنَّ فى خلق السّموت... لا تخلف الميعاد)[2]فوايدى دارد كه از جمله آنها، شب خيز شدن است. در پايان يادآورى مى شودكه قرآن كتاب هدايت و انسان سازى و نسخه شفابخشى است كه بزرگ ترين مرض يعنى كفر ونفاق را شفا مى بخشد و بايد آن را خواند و به دستورهايش عمل كرد. [1]. ذاريات، 56ـ58. [2]. محدث قمى، مفاتيح الجنان، ص 263ـ364. ________________________________________ براى توفيق در شب زنده دارى و خواندن «نماز شب» با رقت قلب، چه كنيم؟ 1. آشنايى با فضيلت و ثواب نماز شب، از آيات قرآن و روايات اهل بيت(عليهم السلام) كه اين امر شوق انسان را براى نايل شدن به درجات موعود، زياد مى كند; نظير آيه: (وَ مِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا)[1]; و پاسى از شب را ]از خواب برخيز[ و قرآن ]و نماز[ بخوان، اين يك وظيفه اضافى براى توست، اميد است پروردگارت تو را به مقامى در خور ستايش برانگيزد. و امام على(عليه السلام) فرموده اند: اراده و تصميم، بستگى به اندازه انديشه و شناخت انسان دارد.[2] 2. پرهيز از «پرخورى» به خصوص هنگام شب، كه اين امر باعث نوشيدن آب بيشتر و در نتيجه غلبه خواب بر چشم ها مى گردد; اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى فرمايند: با وجود سه چيز، آرزومند سه مطلب مباش كه يكى از آنها چنين است: سحر خيزى و شب زنده دارى با وجود پرخورى. 3. «استراحتى كوتاه» در روز كه به آن «خواب قيلوله» مى گويند، كه رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) در اين زمينه مى فرمايند: با خوردن سحرى براى روزه دارى كمك بگيريد و با خواب قيلوله براى شب زنده دارى.[3] 4. «دورى گزيدن از گناه» در طول روز كه مهم ترين امر است; به طورى كه امام على(عليه السلام) به فردى كه شكايت از بيدار نشدن، جهت نماز شب را داشت، فرمودند: (انت رجلٌ قد قيدتك ذنوبك); تو مردى هستى كه گناهانت تو را به بند كشيده است.[4] 5. «خواندن آخرين آيه سوره كهف»، كه امام صادق(عليه السلام) فرموده اند: هيچ بنده اى نيست كه آخرين آيه سوره كهف را قرائت كند، مگر اين كه در همان وقتى كه مى خواهد بيدار مى شود. 6. خواندن دعاهايى كه براى بيدار شدن و اقامه نماز شب وارد شده است.[5] براى لذت بخش شدن مناجات با خدا و نماز شب نيز امورى را ذكر كرده اند; از جمله اين كه: «خوف و خشيت» قلبى از خداوند، كه با كوتاه كردن آرزوهاى دنيوى و تفكر در مراتب هولناك آخرت و دركات جهنّم و تفكر در عظمت و جلال خداوند و كوچكى خود و هم چنين يادآورى گناهان و خطاهاى خود و... حاصل مى شود.[6] عامل ديگر «عشق و محبت به خداوند متعال» است; طبق روايتى، خداوند به حضرت موسى(ع) فرمود: اى پسر عمران! دروغ مى گويد كسى كه گمان مى كند مرا دوست دارد، ولى هنگام شب، تا به صبح مى خوابد، آيا دوست، خواستار خلوت كردن با دوست خود نيست؟![7] در پايان، خوب است بدانيم، پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) طبق حديثى، بعد از نزول آيات 191 ـ 195 سوره «آل عمران» و در شب هايى كه براى نماز شب بر مى خاستند، اين آيات را تلاوت كرده، گريه مى كردند و از طرفى امامان(عليهم السلام) به خواندن اين آيات هنگام بيدار شدن براى نماز شب، سفارش فرموده اند.[8] [1]. اسراء، آيه79. [2]. همان، ميزان الحكمه، ترجمه حميدرضا شيخى، ص3756. [3]. شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج2، ص136، ح1960. [4]. اصول كافى، ج3، ص450، ح34. [5]. ر.ك: همان، ج2، ص540، ح18. [6]. ر.ك: مجلسى، بحارالانوار، ج67، ص310. [7]. همان، بحارالانوار، ج13، ص329 / ر.ك: فيض كاشانى، محجّة البيضاء، ج2، ص395. [8]. عبد على عروسى حويزى، تفسير نور الثقلين، ج1، ص502. ________________________________________ آياتى كه در فضيلت نماز شب آمده، بيان فرماييد. 1. توصيه به نماز شب براى رسيدن به مقام محمود (شفاعت): (و مِن الّيل فتهجّد به نافلة لّك عسى أن يبعثك ربّك مقاما مّحمودا)[1]; و پاسى از شب را ]ازخواب برخيزو[ قرآن ]و نماز[ بخوان! اين يك وظيفه اضافى براى توست; اميد است كه پروردگارت تو را به مقامى در خور ستايش برانگيزد! 2. نماز شب همراه با ترس و اميد: (تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربّهم خوفا و طمعا و ممّا رزقنـهم ينفقون)[2]; پهلوهايشان از بسترها در دل شب دور مى شود ]و بپا مى خيزند و رو به درگاه خدا مى آورند [و پروردگار خود را با بيم و اميد مى خوانند و از آن چه به آنان روزى داده ايم انفاق مى كنند! 3. تمجيد از كسانى كه سحرگاهان از درگاه الهى طلب آمرزش و مغفرت مى كنند: (كانو قليلا مِّن الّيل ما يهجعون * و بالأسحارهم يستغفرون)[3]; آنها كمى از شب را مى خوابيدند و در سحرگاهان استغفار مى كردند. 4. ياد نيكو از كسانى كه در طول شب در سجده و قيامند: (أمّن هو قـنت ءانآء الّيل ساجدا و قآئما يحذر الأخرة و يرجوا رحمة ربّه قل هل يستوى الّذين يعلمون و الّذين لايعلمون إنّما يتذكّر أولوا الألبـب)[4]; ]آيا چنين كسى با ارزش است [يا كسى كه در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قيام، از عذاب آخرت مى ترسد و به رحمت پروردگارش اميدوار است؟! بگو:«آيا كسانى كه مى دانند با كسانى كه نمى دانند يكسانند؟! تنها خردمندان متذكر مى شوند. 5. نماز شب، نشان اخلاص و ادّعاى راستى در ايمان است. (إنّ ناشئة الّيل هى أشدّ وطـاً و أقوم قيلا)[5]. 6. دعوت پيامبر(صلى الله عليه وآله) به نماز شب: (يـأيّها المزّمّل * قم الّيل إلاّ قليلا * نّصفه أو انقص منه قليلا * أوزد عليه و رتّل القرءان ترتيلا)[6]; اى جامه به خود پيچيده! شب را جز كمى، بپاخيز! نيمى از شب را، يا كمى از آن كم كن، يا بر نصف آن بيفزا و قرآن را با دقت و تأمل بخوان. 7. توصيه به ذكر نام خدا و نماز شب: (و مِن الّيل فاسجد له و سبّحه ليلا طويلا);[7] و در شبانگاه براى او سجده كن و مقدارى طولانى از شب، او را تسبيح گوى! 8. ياد نيكو از كسانى كه نماز شب به پا مى دارند و به ياد خداوند هستند، حتى از اهل كتاب: (من أهل الكتـب أمّة قآئمة يتلون ءايـت اللّه ءانآ الّيل و هم يسجدون)[8]; آنها همه يكسان نيستند; از اهل كتاب، جمعيتى هستند كه ]به حق و ايمان[ قيام مى كنند و پيوسته در اوقات شب، آيات خدا را مى خوانند، در حالى كه سجده مى نمايند. بعد از ذكر آيات قرآن درباره نماز شب، شايسته است محتواى برخى از احاديث را در فضيلت نماز شب نيز بيان كنيم. در روايات آمده است كه: نماز شب شرف مؤمن است، باعث صحت بدن و كفاره گناهان و برطرف كننده وحشت قبر مى باشد، روى را سفيد و بوى را پاكيزه و روزى را جلب مى نمايد و... .[9] [1]. اسراء، آيه79. [2]. سجده، آيه16. [3]. ذاريات، آيه17ـ18. [4]. زمر، آيه9. [5]. مزمل، آيه6. [6]. همان، آيه1ـ4. [7]. انسان، آيه26. [8]. آل عمران، آيه113. [9]. ر.ك: شيخ عباس قمى، سفينة البحار، ج5، ص159. ________________________________________ با توجه به آيه شريفه 55 و 205 سوره اعراف آيا جمعى خواندن دعاها با آيه هاى ياد شده منافات ندارد؟ الف) اين كه در آيه فوق فرموده كه خدا را به طور «خفيه» و در پنهانى بخوانيد، براى اين است كه از «ريا» دورتر و به اخلاص نزديك تر و توأم با تمركز فكر و حضور قلب باشد. ممكن است منظور از «تضرع»، دعاى آشكار و منظور از «خفيه»، دعاى پنهانى باشد; پس مى توان نتيجه گرفت كه هر مقامى اقتضايى دارد: گاهى بايد آشكارا و گاهى پنهانى دعا كرد. اتفاقاً گاهى براى ترويج دين و تبليغ آن، لازم است دعا به صورت آشكارا و گروهى خوانده شود. هيچ منافاتى ندارد كه با رعايت حضور قلب و اخلاص، دعا را به صورت جمعى و آشكارا بخوانيم. معيار در خواندن «دعا» آن است كه به هنگام تضرع و زارى در پيشگاه خداوند، صدا آن قدر بلند نشود كه منافى با ادب عبوديت باشد.[1] ب) هرگز جمع يا مفرد آمدن لفظ، دليل بر لزوم جمعى انجام دادن عمل و يا عكس آن نيست; چنان كه در «سوره حمد»، الفاظش به صورت جمع آورده شده، ولى مى توان آن را فرادا خواند، ولى در روايات توصيه شده است كه دعا، حتى المقدور به صورت گروهى خوانده شود. هر چند در اسلام خواندن دعا به صورت جمعى سفارش شده، ولى گاهى آثارى در دعاى فردى است كه در گروهى نيست و همين طور عكس آن.[2] [1]. ر.ك: علامه طباطبائى، الميزان، ج8، ص159. [2]. ميزان الحكمة، ج3، باب اجتماع فى الدّعاء، ح2 ـ 5651 و براى آگاهى بيشتر ر.ك: تفسير نمونه، ج6، ص209. آيا براى نماز قضا مى توان تعقيب خواند؟ قرآن مى فرمايد: (فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ * وَ إِلَى رَبِّكَ فَارْغَب)[1]; پس هنگامى كه از كار مهمى فارغ شدى، به كار و طاعت ديگر بپرداز و به سوى پروردگارت با اشتياق روى آور. از امام باقر(عليه السلام)در تفسير اين آيه، چنين نقل شده است: هنگامى كه از نماز، فراغت يافتى، در همان حال كه نشسته اى، به دعا بپرداز و از خداوند هر چه از دنيا و آخرت مى خواهى، تمنا كن و هنگامى كه از دعا فارغ شدى، به سوى خداوند متعال توجه كن.[2] از مجموع اين آيه و روايت مى توان استفاده كرد كه دعا و تعقيبات بعد از نماز، كارى پسنديده و مستحب مى باشد[3] و بين نماز قضا و غير آن در اين جا فرقى نيست. [1]. انشراح، 7ـ8. [2]. سيد هاشم بحرانى، البرهان، ج5، ص690. [3]. طبرسى، مجمع البيان، ج10، ص391; محقق احمد اردبيلى، زبدة البيان، ص 125; ر.ك: تفسير نمونه، ج27، ص128. ________________________________________ چرا بعد از قرائت آيه: (إنّ الله و ملائكته يصلون على النبى...) پس از پايان نمازها بايد سه بار صلوات بفرستيم؟ لطفاً فلسفه آن را بيان كنيد. اين كار ريشه در روايت هاى اسلامى دارد و در سنت و سيره پيشوايان معصوم(عليهم السلام) چنين آمده است و مؤمنان نيز به پيروى از سنت و سيره آن بزرگواران چنين اذكار و دعاها و تعقيباتى را به جا مى آورند; چنان كه حضرت امام موسى كاظم(عليه السلام) مى فرمايد: هر كس بعد از نماز صبح و نماز مغرب قبل از آن كه پاهايش را حركت دهد ]هيئت نشستن در حال نماز را به هم بزند[ و يا كسى سخنى بگويد، آيه (إنّ الله و ملائكته و يصلّون على النّبى...) را بخواند، و بگويد: خدايا بر محمد و ذريه آن حضرت درود بفرست، خداوند صد حاجت او را برآورده مى كند كه هفتاد حاجت در دنيا و سى حاجت ديگر در آخرت براى او برآورده مى شود.[1] [1]. ر.ك: همان، ص58. ________________________________________ پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) هنگام نماز همين صلواتى را كه ما امروز در نماز ادا مى كنيم، به جا مى آوردند يا از سخن شايسته ديگرى استفاده مى كردند؟ خداوند متعال مى فرمايد: (إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَـئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيمًا)[1]; خداوند و فرشتگانش بر پيامبر درود مى فرستند، اى كسانى كه ايمان آورده ايد بر او درود فرستيد و سلام گوييد و تسليم فرمانش باشيد. مقام پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آن قدر والاست كه آفريدگار هستى و فرشتگان بر او درود مى فرستند و خداوند به انسان ها نيز دستور مى دهد كه بر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) درود و سلام بفرستند و در برابر فرمان او تسليم باشند، زيرا او گوهر گران قدر عالم آفرينش است.[2] بر اساس روايات اسلامى، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نيز در نمازهاى شان همين صلواتى را مى فرستاد كه ما امروز در نمازهايمان مى فرستيم; از جمله ابوحمزه ثمالى از يكى از ياران پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به نام «كعب» نقل مى كند كه «هنگامى كه آيه 56، سوره احزاب، نازل شد عرض كرديم: سلام بر تو را مى دانيم، ولى صلوات بر تو چگونه است؟ فرمود: بگوييد: اللهم صل على محمدوآل محمد كما صلّيت على ابراهيم... سپس به دنبال اين فرمايش فرمود: نماز بگذاريد همان طور كه ما را مى بينيد، سپس آن حضرت نماز گزارد ]و در نمازش نيز همين صلوات را قرائت فرمود[3] [1]. احزاب، آيه56. [2]. ر.ك: تفسير نمونه، ج17، ص415 ـ 424. [3]. ر.ك: محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج91، ص85. ________________________________________ در مفاتيح الجنان آمده كه هر كس بعد از نماز عشا آيه: (امن الرّسول...) را تلاوت كند، ثواب نماز شب را دارد. آيا اين شخص با فردى كه نيمه شب برخاسته و نماز شب مى خواند تفاوتى ندارد؟ و يا در روايت آمده كه تسبيحات حضرت زهرا(عليها السلام) برتر از هزار ركعت نماز مستحب است و...؟ اولاً: اين گونه روايات در صدد بيان اهميت و ارزش اعمال مذكور است و مى خواهد بفهماند كه مثلاً تلاوت آيه «امن الرسول» و يا تسبيحات حضرت زهرا(عليها السلام) خيلى ارزشمند است، نه اين كه اينها با خواندن نماز شب و يا نماز مستحبى تفاوتى ندارد. ثانياً: همان گونه كه در پرسش اشاره نموده ايد تلاوت آيه مذكور ثواب نماز شب را دارد، ولى نماز شب چنان كه در روايات آمده علاوه بر ثواب، داراى آثار و نتايج ديگرى هم چون بركت رزق، زايل شدن غم و اندوه، حصول معنويت و... است.[1] كه براى تلاوت آيه «آمن الرسول» اين آثار گفته نشده است، بنابراين حال كسى كه آيه مذكور را تلاوت كند با كسى كه نماز شب بخواند متفاوت خواهد بود. هم چنين خواندن نماز مستحبى و تسبيحات حضرت زهرا(عليها السلام) هر كدام داراى آثار مخصوص به خود است كه ديگرى آن آثار را ممكن است نداشته باشد. [1]. ر.ك: شيخ عباس قمى، سفينة البحار، ج5، ص159. ________________________________________ كدام يك از آيه هاى سوره بقره از ديگر آيات آن مهم تر است و آن را بعد از نماز عشا مى خوانند؟ شأن نزول آن آيه شريفه را بيان فرماييد؟ از آن جا كه در دو آيه آخر سوره بقره خلاصه اى از تمام سوره بقره آمده است، رهبران اسلام در ضمن احاديث متعددى ما مسلمانان را به خواندن اين دو آيه بعد از نماز عشا ترغيب كرده اند و براى آن ثواب هاى گوناگونى بيان داشته اند. خداوند متعال در اين دو آيه مى فرمايد: (ءَامَنَ الرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَمَلَـئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِه...)[1]; پيامبر به آن چه از طرف پروردگارش بر او نازل شده ايمان آورده است ]و رهبرى است كه به تمام سخنان خود كاملا مؤمن مى باشد [و مؤمنان ]نيز[ به خدا و فرشتگان او و كتاب ها و فرستادگان وى همگى ايمان آورده اند ]و مى گويند[ ما در ميان پيامبران او فرق نمى گذاريم ]و به همگى ايمان داريم[ و گفتند: ما شنيديم و اطاعت كرديم، پروردگارا ]انتظار [آمرزش تو را ]داريم[ و بازگشت ]ما[ به سوى تو است. خداوند هيچ كس را جز به اندازه توانائيش تكليف نمى كند، ]به همين جهت انسان [هر كار ]نيكى[ انجام دهد براى خود انجام داده و هر كار ]بدى [كند به زيان خود كرده است... .[2] از «ابن عباس» و نيز از «ابوهريره» چنين روايت شده است كه وقتى آيه: (وَإِن تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبَكُم...)[3]; آن چه در ]ضماير و ذهن[ خودتان است آشكار نماييد و يا پنهان سازيد خداوند آن را به حساب و محاسبه خواهد در آورد نازل گرديد و بر صحابه فوق العاده سخت و گران آمد، لذا نزد پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)آمدند و گفتند: «يا رسول اللّه! ما طاقت تحمل اين آيه را نداريم!» رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: آيا مى خواهيد مانند اهل كتابى كه قبل از شما بودند، باشيد؟ كه به پيامبرانشان گفته بودند: سمعنا و عصينا ; گوش داديم ولى نافرمانى نموديم، بلكه بايد بپرهيزيد و از خداوند بترسيد و حتى برعكس آنها باشيد و در قبال آيات خداوند متعال فرمانبردار باشيد. صحابه وقتى كه اين موضوع را از پيامبر(صلى الله عليه وآله) شنيدند زبان هاى خويش را بستند و مطيع شدند سپس در دنباله فرمان بردارى آنان اين آيه نازل شد و بعد موضوع آيه فوق كه ايجاد اضطراب و نگرانى در ميان اصحاب نموده بود به وسيله آيه: (لا يكلف اللّه نفسا الاّ وسعها)[4]; خداوند هيچ كس را به فوق طاقت او مكلف نمى سازد. برداشته شد. حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) در اهميت اين دو آيه مى فرمايد: خداى متعال سوره بقره را به اين دو آيه ختم كرده و آن دو آيه را از گنج خود كه تحت عرش دارد،به من داده است پس بياموزيد اين دو آيه را و بياموزانيد آن را به پسران خود از جهت آن كه هم قرآن است و هم دعا.[5] [1]. بقره، آيه285ـ286. [2]. ر.ك: همان، ج2، ص292 - 299. [3]. بقره، آيه284. [4]. ر.ك: همان، ج2، ص292 - 299. [5]. شيخ طبرسى، مجمع البيان، ج1، ص404، و نيز ر.ك: دكتر محمدباقر محقق، شأن نزول آيات، ص105. هدف از خواندن دعا چيست؟ دعا كردن آثار فراوانى براى انسان دارد; آثار روانى، اجتماعى، تربيتى، معنوى، تقويت اراده، برطرف كردن ناراحتى ها، روشن شدن چراغ اميد در دل انسان، آرامش دل، شادى و فرح باطنى، رضا و تسليم در برابر خداوند، عبادت و خضوع در پيش گاه الهى، تقرب به خدا به وسيله دعا، آگاهى و بيدارى دل و انديشه و... از جمله آثار دعا كردن است. خداوند متعال، مى فرمايد: (وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِى عَنِّى فَإِنِّى قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِى وَلْيُؤْمِنُواْ بِى لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُون)[1]; و هنگامى كه بندگان من از تو درباره من سؤالى كنند (بگو) من نزديكم! دعاى دعا كننده را به هنگامى كه مرا مى خواند پاسخ مى گويم، پس آنها بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان بياورند تا راه يابند (و به مقصد برسند). امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: نزد خداوند مقاماتى است كه بدون دعا كسى به آن نمى رسد.[2] [1]. بقره، آيه186. [2]. كلينى، اصول كافى، ج2، ص466 و ر.ك: ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج1، ص631ـ642. ________________________________________ دعاهايى را كه مى توان براى ذكر قنوت در نماز از آنان استفاده نمود نام ببريد. دعاها و نيايش هاى به زبان قرآن بسيار است كه نمونه هايى از ابتداى آنها با آدرس آيه هاى آن چنين است: (ربّنا ءاتنا فى الدنيا حسنة و...)[1]، (ربّنا أَفرغ علينا صبراً و...)[2]، (ربّنا لا تزغ قلوبنا بعد إذ هديتنا...)[3]، (ربّنا اغفر لنا ذنوبنا وإسرافنا فى أمرنا...)[4]، (ربّنا ظلمنا أنفسنا و إن لم تغفر لنا و...)[5]، (رَبَّنا اغْفر لى ولو لدىّ و...)[6]، (ربّنا اغفر لنا ولإخوننا الذين سبقونا بالايمن و...)[7]، (ربّ زدنى علماً)[8] در آيه 286 بقره مى خوانيم: پروردگارا! اگر ما فراموش يا خطا كرديم، ما را مؤاخذه مكن. پروردگارا! تكليف سنگينى بر ما قرار مده; آن چنان كه ]به خاطر گناه و طغيان[ بر كسانى كه پيش از ما بودند، قرار دادى. پروردگارا! آنچه طاقت تحمّل آن را نداريم بر ما مقرّر مدار و آثار گناه را از ما بشوى. ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده. تو مولا و سرپرست مايى. پس ما را بر جمعيّت كافران پيروز گردان.[9] [1]. بقره، آيه201. [2]. همان، آيه250. [3]. آل عمران، آيه8. [4]. همان، آيه 147. [5]. اعراف، آيه23. [6]. ابراهيم، آيه41. [7]. حشر، آيه10. [8]. طه، آيه114 و ر.ك: طه، آيه25 ـ 28; مؤمنون، آيه97 ـ 98; نمل، آيه9 و 63; آل عمران، آيه38 و فرقان، آيه74. [9]. جهت اطلاع بيشتر ر.ك: حسين واثقى، دعاهاى قرآن. ________________________________________ چرا در نماز، قنوت مستحب است؟ آيا اين حكم مستند قرآنى دارد؟ چنان كه پيش از اين نيز گذشت مستند و دليل وجوب يا استحباب احكام شرعى، فقط قرآن نيست بلكه روايات اهل بيت و... نيز مستند احكام شرعى هستند. قنوت در لغت به معنى دعا و عبادات با خضوع و خشوع است. خداوند در قرآن مى فرمايد: «حـفِظوا عَلَى الصَّلَوتِ والصَّلوةِ الوُسطى وقوموا لِلّهِ قـنِتين»(بقره،238) در انجام همه نمازها، به خصوص نماز وُسطى كوشا باشيد و با حالت قنوت (خضوع و خشوع) براى خدا قيام كنيد. برخى قنوت در اين آيه را به معنى همان قنوت در نماز مى دانند ولى غالب مفسران و فقيهان معتقدند، قنوت در اين آيه به همان معنى لغوى (خضوع و خشوع) مى باشد.[1] در هر صورت حتى اگر به اين آيه يا آيه 43 سوره آل عمران بر استحباب قنوت استدلال نشود ترديدى نيست كه قنوت يكى از اجزاى مستحب نماز است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) و امامان معصوم(عليهم السلام) بسيار به آن توجه داشتند. در بعضى روايت ها اشاره شده كه چون در محضر خدا براى نماز مى ايستيم، دعا مى كنيم. جا داشت كه در پايان ركعت دوّم نيز كه ايستادن در محضر خدا تمام مى شود و به ركوع مى رويم خدا را ستايش كنيم و او را بخوانيم.[2] [1]. ر.ك: بحارالانوار، علامه طباطبايى، ج 82، ص 195ـ194. [2]. ر.ك: شيخ صدوق، علل الشرايع، ج1، ص260. ________________________________________ آيا هنگام انجام فريضه نماز، مى توان به جاى ذكر سجده از ذكر سجده واجب قرآن نيز استفاده نمود؟ به عنوان ذكرى كه در خصوص سجده وارد شده نمى توان استفاده كرد، اما به عنوان مطلق ذكر مانعى ندارد.[1] [1]. اين مسئله از دفتر حضرت آيات عظام بهجت و فاضل استفتاء شد و شفاهاً چنين فرمودند. ________________________________________ آيامى توان ازسوره هاى سجده واجب قرآن در نماز مستحبى خواند؟ بله ،اگر كسى هر يك از اين چهار سوره را در نماز مستحبى بخواند، وقتى به آيه سجده واجب رسيد، بايد به سجده رود و سپس برخيزد و نماز را ادامه دهد و اين سجده ربطى به سجده هاى نماز ندارد.[1] [1]. ر.ك: رساله توضيح المسائل، واجبات نماز، بحث «سجده واجب قرآن». آيا مى توان بدون تكان دادن لب ها و از ته دل نماز خواند؟ خير، زيرا يكى از واجبات نماز «ذكر» است. «ذكر» همان عبارت ها، جمله ها، كلمات و حروف خاصى است كه در جاى جاى نماز بايد ادا شود و اين امر بدون تكان دادن زبان و لب ها محقق نمى شود. بلكه اگر كسى استثناءً لال است احكام ويژه خود را دارد; مثلاً با اشاره بايد نماز بخواند و... . خداوند متعال مى فرمايد: (لاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ وَ لاَ تُخَافِتْ بِهَا)[1]; نمازت را با آواز بلند مخوان و بسيار آهسته اش مكن. بر مرد واجب است حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند بخواند و بر مرد و زن واجب است حمد و سوره نماز ظهر و عصر (و هم چنين تسبيحات اربعه) را آهسته بخوانند.[2] از مجموع آيه فوق و فتواى فقهاى بزرگ استفاده مى شود كه نماز بايد خوانده شود و تمامى حروف از مخارج خودش ادا شود. بنابراين چون نمى توان بدون حركت زبان و لب ها حروف و كلمات را ادا كرد نماز خواندن به اين شكل يا از ته دل باطل است.[3] [1]. اسراء، آيه110. [2]. امام خمينى، توضيح المسائل، مسئله 992 و 1007. [3]. ر.ك: امام خمينى، تحريرالوسيله، ج1، ص166، مسئله 11. ________________________________________ منظور از آيه 110 سوره اسراء: (لاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ وَ لاَ تُخَافِتْ بِهَا); نمازت را با آواز بلند مخوان و بسيار آهسته اش مكن. چيست؟ بر مرد واجب است حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند بخواند و بر مرد و زن واجب است حمد و سوره نماز ظهر و عصر (و هم چنين تسبيحات اربعه) را آهسته بخوانند.[1] يكى از دليل هاى مراجع در اين مسئله رواياتى است كه از معصومين(عليهم السلام) رسيده و در كتاب هاى فقهى بررسى شده است.[2] هم چنين فتواى فقها در اين مسئله ربطى به اين آيه ندارد، چون جهر و اخفاتى كه در اين مسئله وجود دارد، غير از جهر و اخفاتى است كه در آيه از آن نهى شده است; آنچه در نماز صبح و مغرب و عشا فقها فرموده اند جوهر داشتن صداست، نه بلند كردن صدا و آنچه در نماز ظهر و عصر فرموده اند، جوهر نداشتن صدا است، نه آن كه حتى خود انسان هم صدايش را نشنود.[3] ولى آنچه در آيه مطرح شده غير از اين دو است مى فرمايد: نمازت را به آواز بلند مخوان و بسيار آهسته اش مكن و ميان اين و آن راهى ميانه جوى. پس آيه ربطى به اين مسئله فقهى ندارد، بلكه از افراط و تفريط در بلند خواندن و آهسته خواندن نهى مى كند.[4] ممكن است مقصود آيه اين باشد كه: همه نمازها را بلند نخوان و يا همه را آهسته نخوان، بلكه راه ميانه را انتخاب كن و بعضى نمازها را بلند و بعضى را آهسته بخوان. بنابراين هيچ منافاتى بين فتواى فقها در اين مسئله با آيه مذكور وجود ندارد.[5] [1]. امام خمينى، توضيح المسائل، مسئله 992 و 1007. [2]. نجفى، جواهر الكلام، ج9، ص364 ـ 369; عاملى، وسائل الشيعة، ج6، ص82 ـ 86، باب 25 و 28، ابواب القرائة فى الصلاة. [3]. امام، تحريرالوسيله، ج1، ص166، مسئله 11، القول فى القرائة. [4]. محمد حسين طباطبايى، ترجمه الميزان، سيد محمدباقر موسوى همدانى، ج 13، ص 312; همان، تفسير نمونه، ج12، ص328. [5]. سيد محمد حسين طباطبايى، الميزان، ترجمه سيدمحمدباقر موسوى، ج13، ص12. ________________________________________ درباره تلفظ «ص» در «اللّه الصمد» ـ كه در حال نماز قرائت مى شود ـ اختلاف است; بعضى مى گويند: حرف «صاد» يعنى «اللّه الصمد»; ولى بعضى مى گويند: تلفظ آن به صورت «سْ» يعنى «اللّه السّمد» است كه تماس سر زبان با بالاى دهان مى باشد; لطفاً بفرماييد كدام درست است؟ حرف «صاد» مانند «س» تلفظ مى شود; در عين حال، صدا پر حجم و درشت مى شود و فرقى بين حرف «ص» در «الصمد» و ساير كلمات نيست. درباره طريقه تلفظ حرف «ص» چند ديدگاه وجود دارد. براى آگاهى بيشتر مى توانيد به كتاب معرفى شده در پاورقى رجوع كنيد.[1] [1]. ر.ك: سيدمحسن موسوى بلده، حلية القرآن، ج1، ص19 ـ 21; ج2، ص33 و 41. ________________________________________ آيا در خواندن قرائت نماز رعايت تجويد لازم است؟ رعايت تجويد لازم نيست، ولى بايد كلمات و حروف را طورى ادا كند كه عرف عرب آن را صحيح بداند، هر چند رعايت دستورهاى تجويد بهتر است.[1] [1]. ر.ك: استفتائات امام خمينى، ج1، ص158 و 160; بنى هاشمى، توضيح المسائل مراجع، ج1، ص575 ـ 576; غلامرضا نيشابورى، استفتائات قرآنى، ص38. ________________________________________ چرا نماز را به عربى مى خوانيم؟ 1. به عربى خواندن نماز يكى از نشانه هاى جهانى بودن دين اسلام است كه همه انسان ها بايد در پيشگاه خداوند متعال با يك زبان تكلم كنند و اين رمز وحدت و نشانه يگانگى مسلمانان است; افزون بر اين خواندن نماز به يك صورت معين، آن را از خطر تحريف و آميخته شدن به خرافات و مطالب بى اساس ـ كه بر اثر مداخله افرادِ غير متخصص به هنگام ترجمه آن به زبان هاى ديگر رخ مى دهد ـ نگاه مى دارد و به اين وسيله روح اين عبادت محفوظ مى ماند.[1] 2. وجوب عربى خواندن نماز در ذكرهايى است كه واجب است. بنابراين در ذكرهاى مستحب و دعاهايى مستحبى كه مثلا در قنوت خوانده مى شود، نظر مراجع معظم تقليد فرق مى كند و بعضى از آنان خواندن اين ذكرها را با زبان غيرعربى هم جايز مى دانند. [1]. ر.ك: همان، ج3، ص56 ـ 58. آيا در قرآن كريم، درباره مسلمانانى كه به زبان عربى آشنايى ندارند، آمده است كه ترجمه نماز را بگويند يا خير؟ آيا صحيح است كه شخص، نماز بخواند و نداند چه مى گويد؟ چنين مطلبى در قرآن نيامده است، بلكه مراجع معظم تقليد تصريح دارند: مكلف (عرب و غيرعرب) بايد تمام ذكرهاى نماز را صحيح و به صورت عربى تلفظ كند و اگر مكلف، الفاظ عربى را نمى داند، بايد ياد بگيرد و افرادى كه قدرت يادگيرى كلمات را ندارند، بيشتر از توان يادگيرى آنها خواسته نشده و معذور مى باشند.[1] علت عربى خواندن نماز در پرسش بعدى خواهد آمد. شايان ذكر است كه بين اصول عقايد و اعمال تعبدى (مانند: نماز، روزه، حج و...) فرق است، چرا كه بايد همه افراد (عرب و غيرعرب) به اصول عقايد اسلام آگاهى و فهم كامل داشته باشند، امّا در اعمال تعبدى، اين آگاهى و فهم شرط نيست; در امور تعبدى، شخص بعد از پذيرش الوهيت خدا و... با دليل و برهان، خود را موظف به بندگى مى داند و اوامر را آن گونه كه دستور داده شده انجام مى دهد. بنابراين، صحت نماز، منوط به دانستن معناى آن نيست و دانستن معناى آن باعث بهره مندى بيشتر از نماز و توجه به خدا مى شود و ياد گرفتن معناى نماز كه در يك صفحه كتاب خلاصه مى شود، به قدرى ساده و آسان است كه ممكن است آن را در يك ساعت، براى تمام عمر ياد گرفت.[2] [1]. ر.ك: توضيح المسائل مراجع، ج 1، ص 632. [2]. ر.ك: ناصر مكارم شيرازى و جعفر سبحانى، پرسش ها و پاسخ هاى مذهبى، ج3، ص56. ________________________________________ دليل اين كه در بعضى آيات قرآن كريم، فعل «قل» خطاب به رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) آمده است، چيست؟ چرا «قل» هم جزء آيه و قرآن محسوب شده است؟ در بعضى آيات نيز عملى است كه به خود حضرت بر مى گردد; مثلاً (قل اعوذ برب الناس). پس در اين آيات، «قل» به چه دليل ذكر شده است؟ الف) ذكر كلمه «قل» در آيات قرآن كريم، براى حفظ اصالت قرآن و نقل عين كلماتى است كه بر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)وحى شده است; به عبارت ديگر، نشان مى دهد كه حضرت هيچ گونه تغييرى در الفاظى كه برايشان وحى شده نمى دادند و حتى كلمه «قل» را كه خطاب پروردگار متعال به او است، عيناً ذكر مى كردند و به همين دليل نيز كلمه «قل» جزء آيه محسوب مى شود. ب) خطابات قرآن كريم، هر چند در ظاهر، متوجه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)است، ولى مفهوم عامى دارد كه شامل همه مسلمان ها مى شود (جز موارد معدودى كه دليل بر اختصاص آن به حضرت وجود دارد) و به آنها ياد مى دهد كه چگونه به وظايف خود عمل نمايند. در آيه ياد شده در پرسش نيز سخن را به شخص پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)ـ كه سرمشق و مقتدا و پيشواى مردم است ـ متوجه كرده و به ديگران مى آموزد كه به هر حال، هرگز نبايد مغرور شد و خود را بى نياز از پند و موعظه و امدادهاى غيبى الهى دانست، بلكه بايد هميشه به او پناه برد و با هوشيارى مراقب وسوسه هاى شيطانى بود. بنابر اين چون قرآن كتاب هميشگى و براى همه انسان ها است پيام او نيز فراگير است; يعنى هم انسان هاى زمان نزول و هم آيندگان را مشمول خطاب خود مى داند; مثل اين كه هم اكنون از ملكوت نازل شده و با جامعه سخن مى گويد. قرآن لحظه به لحظه و براى فرد فرد در حال نزول است.[1] پس مى توان گفت: كلمه «قل» در نماز خطاب به هيچ كس نيست، زيرا گوينده و نمازگزار از اين كلمه قصد «انشاء» و يا «اخبار» ندارد و در جايى مخاطب لازم است، كه چنين قصدى در كار باشد; بر اين اساس كلمه «قل» صرفًا به عنوان قرائت ـ كه از واجبات نماز است ـ گفته مى شود(البته همراه با حضور قلب و توجه به معانى). [1]. ر.ك: همان، تفسير نمونه، ج6، ص59 و ج27، ص473 . ________________________________________ منظور از «صراط مستقيم» در سوره حمد چيست؟ اگر مراد، اسلام يا قرآن يا راه بهشت باشد، «صراط مستقيم» درباره نمازگزاران و مؤمنان ـ كه به سوى آن هدايت يافته اند ـ چه مفهومى خواهد داشت؟ آيا اين، تحصيل حاصل نيست؟ الف) كلمه «صراط» در لغت، به معناى «طريق و سبيل» آمده است، امّا از نظر عرف و اصطلاح قرآن كريم، به معناى «خداپرستى و دين حق و پاى بند بودن به دستورهاى خداوند متعال» است. در آيه صدوشصتويك سوره انعام، به اين معنا اشاره شده است. چون راه مستقيم هميشه يك راه بيشتر نيست. بنابراين، «صراط مستقيم»، همان دين و آيين الهى در جنبه هاى عقيدتى و عملى است و به همين دليل، نزديك ترين راه ارتباط با خدا است. در اين كه بعضى مفسران «صراط مستقيم» را به اسلام، يا قرآن، يا پيامبر و امامان(عليهم السلام) معنا كرده اند، بايد گفت: بازگشت همه اين معانى به همان دين و آيين الهى در جنبه هاى اعتقادى و عملى است. پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) فرموده است: صراط مستقيم، راه پيامبران است; همانان اند كه مشمول نعمت هاى الهى شده اند.[1] در روايات ديگر، صراط مستقيم، اميرالمؤمنين على(عليه السلام) يا شناخت امام(عليه السلام)شمرد شده است. بازگشت همه اينها، دعوت به همان دين و آيين الهى است. اگر در اين عالم، به راه راست نبوّت و طريق مستقيم ولايت، قدم زده باشيم و از جاده ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام) انحراف و لغزش پيدا نكرده باشيم، در گذشتن از پل صراط در آخرت مشكلى نخواهيم داشت. در زيارت جامعه آمده است: (أنتم السبيل الأعظم و الصراط الأقوم); شماييد راه بزرگ و استوار خدا. بنابراين، هر كس در اين دنيا، در صراط ايشان قرار بگيرد و استقامت داشته باشد و پايش نلرزد، در آخرت نيز نخواهد لغزيد و مانند برق جهنده، از آن مى گذرد. اگر در اين عالم، مستقيم حركت كنيم، از پل صراط آخرت هم، مستقيم عبور مى كنيم و به چپ يا راست ـ كه افتادن به هلاكت و جهنّم است ـ متمايل نمى شويم. ب) تقاضا و طلب كردن هدايت و بر «صراط مستقيم» بودن، از طرف مؤمنان و حتّى پيامبران و امامان(عليهم السلام)تحصيل حاصل نيست، زيرا: اولا: «صراط مستقيم» و آيين حق الهى، مراتب و درجاتى دارد كه همه افراد، در پيمودن اين درجات، يك سان نيستند; به عبارتى ديگر، «صراط مستقيم»، امرى نسبى است. بنابراين، انسان، هر مقدار از اين درجات را طى كند، باز هم، درجات بالاتر و والاترى وجود دارد كه انسان با ايمان، از خدا مى خواهد تا او را به آن درجات هدايت كند. ثانياً: براى انسان ها ]غير از معصومان(عليهم السلام)[ هر لحظه، بيم لغزش و انحراف در اين مسير هدايت، وجود دارد; به همين سبب انسان ها، بايد خود را در اختيار پروردگار بگذارند و تقاضا كنند، كه آنان را در راه راست ثابت قدم نگه دارد. انسان، لحظه به لحظه، نيازمندِ دريافت هدايت است، زيرا در مسير معنوى ارتباط با خداوند متعال، حتماً در طول زمان، موانعى مانند: كژى ها، ظلم ها، ناپاكى ها و ...، ايجاد خواهد شد و پيوندش را از آن منبع هدايت، قطع خواهد كرد و همانْ لحظه انحراف از صراط مستقيم خواهد بود. پس ما با گفتن: (اهدنا الصراط المستقيم) از خدا طلب مى كنيم كه اين موانع پيش نيايد و ما بر صراط مستقيم ثابت بمانيم. ثالثاً: چون هدايت، همان پيمودن طريق نامحدود تكامل است و انسان، به تدريج مراحل نقصان را در آن، پشت سر مى گذارد، بنابراين جاى تعجّب نيست كه حتّى پيامبران و امامان معصوم(عليهم السلام) نيز از خدا، تقاضاى هدايت در «صراط مستقيم» را بكنند، چون تنها خداوند متعال، كمال مطلق است و غير او، همه، در مسير تكامل هستند، پس چه مانع دارد كه آنان نيز درجات بالاترى را از خداوند متعال تقاضا بكنند؟[2] [1]. محمد باقر مجلسى، بحارالأنوار، ج82، ص20. [2]. ر.ك: سيد محمد حسين طباطبايى، الميزان، ج1، ص28; ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج1، ص45 ـ 51; امام خمينى، تفسير سوره حمد، ص234. ________________________________________ چرا سوره شريف فاتحه را بايد در نمازهايمان بخوانيم؟ و سوره اى ديگر جاى گزين آن نمى شود؟قرآن كريم، فقط كليات دين را مطرح كرده است و جزئيات و تفسير آيات، به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام) سپرده شده است، در روايات چنين آمده است: 1. از امام باقر(عليه السلام) درباره حكم كسى كه در نمازش «فاتحة الكتاب» قرائت نكرده بود، سؤال شد; حضرت فرمود: (لاصلاة له إلاّ ان يقرأ بها); نمازش، نماز شمرده نمى شود، مگر اين كه در آن «فاتحة الكتاب» را قرائت كند. 2. در روايت ديگر مى فرمايند: (كل صلاة لايقرأ فيها بفاتحة الكتاب فهى خداج); هر نمازى كه در آن «فاتحة الكتاب» خوانده نشود، ناقص است.[1] 3. اميرالمؤمنين امام على(عليه السلام) مى فرمايند: هر گاه تكبير افتتاح را گفتى، پس سوره حمد را قرائت كن و سوره ديگرى كه به آن اجازه داده شده، همراه آن بخوان... .[2] 4. امام رضا(عليه السلام) مى فرمايند: گفته شده در نماز حمد خوانده شود نه سوره ديگر، زيرا هيچ سوره اى جامع تر از سوره حمد نيست... .[3] امام خمينى در تفسير سوره شريف «حمد» مى فرمايد: اين سوره شريف مشتمل است بر عمده مقاصد الهيّه در قرآن شريف، زيرا كه اصل مقاصد قرآن كريم تكميل معرفة الله و تحصيل توحيد است; پس جميع مقاصد كتاب الهى و قرآن كريم برگشت به مقصد واحد مى كند و آن حقيقت توحيد است كه هدف نهايى و مقصد همه انبياى عظام(عليهم السلام) است و حقايق توحيد نيز در آيه مباركه «بسم الله»... نهفته شده است، لذا اين آيه شريفه، اعظم آيات الهيه و مشتمل بر تمام مقاصد كتاب الهى است و چون «باء» ظهور توحيد و نقطه زير آن سرّ آن است، پس تمام كتاب قرآن كريم ظهوراً و سراً در «باء» موجود است و انسان كامل يعنى وجود مبارك رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) كه همان نقطه سرّ توحيد است و در عالم، آيه و نشانه اى بزرگ تر از آن وجود مبارك نيست; چنان كه در حديث وارد است.[4] هر چه در تفسير اين آيه سخن گفته شود اندك است، چرا كه معروف است: «اميرالمؤمنين على(عليه السلام) از سر شب تا صبح براى «ابن عباس» از تفسير «بسم الله» سخن مى گفت، صبح شد در حالى كه از تفسير «باء» آن فراتر نرفته بود».[5] در فضيلت اين سوره مباركه سه روايت را نقل مى كنيم: 1. از امام صادق(عليه السلام) از «بسم الله...» سؤال شد; فرمودند: (الباء بهاءالله، والسين سناءالله، و الميم ملك الله،...); «باء» نشانه عظمت و كمال خداوند متعال است و «سين» نشانه بلندى و رفعت مقام خداوندى است و «ميم» نشانه فرمان روايى خداوند متعال است و... .[6] 2. ابن عباس از حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) چنين نقل كرده است: براى هر چيز اساسى است و اساس قرآن «فاتحه» است و اساس «فاتحه» «بسم الله الرحمن الرحيم» است. 3. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به جابربن عبدالله انصارى فرمود: اى جابر! آيا برترين سوره اى كه خدا در كتابش نازل فرموده به تو بياموزم؟ جابر عرض كرد: آرى، پدر و مادرم فداى تو باد! اى رسول خدا! آن را به من بياموز. پس رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) سوره «حمد» (ام الكتاب) را به او تعليم داد و فرمود: اى جابر! آيا آگاهت سازم از اين سوره؟ عرض كرد: چرا، پدر و مادرم فداى تو باد! يا رسول الله! از آن مرا با خبر ساز. فرمود: آن شفاى هر دردى است جز مرگ.[7] [1]. ر.ك: شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج6، باب القراءة فى الصلاة، ص37ـ39. [2]. شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج9، باب فى وصف الصلاة، ص266، ح7. [3]. وسائل الشيعه، همان. [4]. فيض كاشانى، تفسير صافى، ج5، ص273، ذيل آيه شريفه «عن النبأ العظيم». [5]. ر.ك: تفسير نمونه، ج1، ص16. [6]. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، باب فضائل سوره فاتحه، ج89، ح12، ص231. [7]. عياشى، تفسير عياشى، ج1، ص34، «تفسير سوره حمد»، حديث 9; تفسير البرهان، ج1، ص42; تفسير مجمع البيان، ج1، ص17و18 و براى آگاهى بيشتر ر.ك: امام خمينى، تفسير سوره حمد، ص84ـ89. ________________________________________ كدام يك از سوره هاى قرآن بايد در نماز خوانده شود؟ چرا؟ در ركعت اول و دوم نمازهاى واجب يوميه، انسان بايد ابتدا حمد و بعد از آن يك سوره تمام، از سوره هاى قرآن كريم را بخواند; البته جز چهار سوره اى كه آيه سجده واجب دارد (سوره هاى نجم، علق، سجده، فصلت). اگر كسى در نماز يكى از چهار سوره اى را كه سجده واجب دارد، به عمد بخواند، نمازش باطل است. بنابر نظر بعضى مراجع، سوره «ضحى» و «انشراح» و هم چنين سوره «فيل» و «قريش» يك سوره حساب مى شود; به اين معنا كه اگر سوره «ضحى» را خواند، بايد سوره «انشراح» را هم دنبال آن بخواند و اگر سوره «فيل» را خواند، سوره «قريش» را هم بخواند تا يك سوره تمام به شمار آيد.[1] علت اين كه ما نماز را اين گونه مى خوانيم آن است كه پيامبر اكرم و پيشوايان معصوم(عليهم السلام) به اين صورت خوانده اند و ما نيز در اين گونه مسائل به سيره و روش آنها اقتدا مى كنيم; با اين كيفيت نماز خواندن و احكام آن از حكيمى دانا و متعال براى هدايت و رسيدن به كمال انسان ها بر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نازل شده است و انسان گرچه فلسفه و حكمت آن را نداند، ولى بايد به آنها عمل كند.[2] [1]. ر.ك: امام خمينى، رساله توضيح المسائل، مسئله 978 و 983; توضيح المسائل مراجع، ج1، ص565. [2]. ر.ك: جعفر سبحانى، پرسش ها و پاسخ هاى مذهبى، ج3، ص56ـ58. آيه 78 سوره انعام: (إِنِّى وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّمَـوَ تِ وَالاَْرْضَ حَنِيفًا وَمَآ أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ) را بايد در نمازهاى واجب قبل از تكبيرة الاحرام بگوييم يا بعد از نيت و تكبيرة الاحرام؟ مستحب است قبل از تكبيرة الاحرام، شش تكبير گفته شود و در فاصله هاى معين بين اين تكبيرها دعاهاى نقل شده را بخواند و پس از گفتن تكبيرة الاحرام بگويد: (وجهت وجهى للذى فطر السموات و الارض عالم الغيب و الشهاده حنيفاً مسلماً و ما انا من المشركين، ان صلاتي و نسكى و محياى و مماتي للّه رب العالمين، لاشريك له و بذلك امرتُ و انا من المسلمين)، سپس استعاذه كند و به قرائت حمد بپردازد.[1] [1]. ر.ك: امام خمينى، تحريرالوسيله، ج1، ص146، مسئله 2. ________________________________________ راه هاى رسيدن به خلوص كدامند؟ «اخلاص» ضد «ريا» است. براى رسيدن به مقام اخلاص در دو مرحله بايد تلاش كرد: يكى از نظر فكر و انديشه، ديگرى در مقام عمل. ريشه «ريا» حبّ دنيا و فراموشى آخرت و انديشه نكردن در پاداش هاى الهى و تأمّل نكردن در آفت هاى دنياپرستى است. آبشخورِ صفتِ رذيله «ريا» نفاق و دو رويى است; امام صادق(عليه السلام)فرمود: (الرياء شجرة لاتثمر إلاّالشرك الخفى و أصلها النفاق); ريا و ظاهرسازى درختى است كه ميوه اى جز شرك خفى ندارد و اصل و ريشه آن نفاق است.[1] بنابراين علاج ريا بى ارتباط با علاج نفاق نيست. يكى از راه هاى علاج ريا، توجه به آثار و عقوبات آن است كه مى تواند مانع به وجود آمدن و رشد اين صفت زشت شود. قرآن در آيات متعددى به نكوهش رياكار مى پردازد و او را بى بهره و زيان كار معرفى مى كند: بقره، آيه264; نساء، آيه38 و 142; انفال، آيه47 و ماعون، آيه6و7. روايات نيز چهره اى زشت از رياكار ترسيم كرده اند و به شدت سرزنش نموده اند. پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)فرمود: رياكار در قيامت با چهار نام صدا زده مى شود: اى كافر! اى فاجر! اى حيله گر! اى زيان كار! عملت نابود شد و اجرت باطل گشت! پاداش خود را از كسى بخواه كه عملت را براى او انجام دادى![2] از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) سؤال مى شود: نجات در چيست؟ آن حضرت فرمود: در اين است كه شخص از عملى كه براى عبادتِ خدا انجام مى دهد، مردم را در نظر نگيرد.[3] توجّه به اسباب و انگيزه هاى ريا مى تواند در دفع صفت ناپسند ريا مؤثر باشد. عامل اصلى ريا دوست داشتن ستايش و گريز از نكوهش مردم و طمع به مال و منافع آنان است. اگر كسى بداند كه چيزى زيان آور است، هيچ گاه آن را دوست نخواهد داشت. توجه به اين كه ريا چه زيان هايى براى انسان به دنبال خواهد داشت و چگونه صفا و پاكى او را از بين خواهد برد و او را از توفيق در اين دنيا و قرب و منزلت در پيشگاه خدا محروم خواهد ساخت، نيز توجه به اندك بودن متاع دنيا و زوال پذير بودن آن و دائمى بودن پاداش الهى و نعمت هاى اخروى و هم چنين توجه به اين كه انسان رياكار هميشه در حال اضطراب و تشويش است (چون به دست آوردن رضايت و خشنودى مردم بسيار دشوار است ـ اگر نگوييم ناممكن است ـ و نيز ترس و واهمه رياكار از فاش شدن اسرار و برملا شدن نيات) مى تواند در نجات انسان رياكار از بلاى «ريا» مؤثر باشد. توجه به نشانه هاى «ريا» انسان را از وجود چنين صفتى و زوال آن با خبر مى كند. اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود: سه نشانه براى شناسايى رياكار وجود دارد: وقتى مردم او را مى بينند، به نشاط مى آيد و اگر تنها و دور از چشم مردم باشد، كسل و بى حال مى شود و دوست دارد كه او را در تمام كارهايش ستايش كنند.[4] قرآن مجيد (اسراء، آيه84) و روايات اسلامى، به كم تر چيزى به اندازه اخلاص نيت اهميت داده اند; تا آن جا كه آن را عامل اصلى پيروزى در دنيا و آخرت شمرده اند. اصولاً از نظر اسلام هر عمل عبادى بدون اخلاص نيت بى ارزش است. براى پاك و خالص گردانيدن اخلاص، بهترين راه برطرف كردن موانع آن است. اخلاصْ موانع و آفات آشكار و نهان دارد; برخى بسيارى قوى و خطرناك و برخى ضعيف تر است. مهم ترين مانع اخلاص، رياكارى است; شيطان به وسوسه هاى خود و آلوده كردن عمل انسان به ريا از راه هاى گوناگون و بسيار پيچيده، خلوص را از عمل انسان مى گيرد. يكى ديگر از موانع، هواى نفس است كه سرچشمه اخلاص را تيره مى سازد; حضرت على(عليه السلام)مى فرمايد: چگونه توانايى بر اخلاص دارد كسى كه هواى نفس بر او غالب است.[5] هم چنين براى خلوص داشتن در عبادت، بايد دامنه آرزوهاى دور و دراز را جمع نمود; حضرت على(عليه السلام)مى فرمايد: (قلِّل الامال تخلص لك الاعمال)[6]. پس از تفكر در فوايد و آثار و بركات اخلاص و كارهايى كه از روى خلوص نيت انجام مى گيرد، بايد در مقام عمل به تمرين پرداخت و با سعى و تلاش، از كارهايى كه به اخلاص نيت صدمه مى زند، پرهيز نمود و كارهايى را كه در خلوص نيت نقش دارند، انجام داد.[7] [1]. شيخ عباس قمى، سفينة البحار، مادّه «رئى»; ر.ك: نساء، آيه142. [2]. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج1، ص69. [3]. همان، محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، ح6790، ص1018. [4]. همان، ح6809، ص1020. [5]. غرر الحكم، ج2، ص553، حديث شماره 4. [6]. همان، حديث شماره 2906; ناصر مكارم شيرازى، اخلاق در قرآن، ج1، ص279. [7]. ابن فهد حامى، عدة الداعى، ص226; محمد مهدى نراقى، جامع السعادات، ج3، ص413. ________________________________________ فلسفه اختلاف تعداد ركعت هاى نمازها چيست؟ در مورد فلسفه احكام، به طور كلّى و اختلاف در عدد ركعت نمازها، به طور خاصّ، بايد به موارد ذيل، توجه شود: 1ـ همه اَحكام الهى، داراى حكمت بوده و بر اساس مصلحت يا دفع مفسده است، ولى ممكن است براى ما مشخَّص نباشد. 2ـ اَحكام دين، دو دسته اند: الف) فلسفه و حكمت آنها بيان شده است; مانند نماز (عنكبوت، آيه45) و شراب (مائده، آيه91). ب) فلسفه آن بيان نشده است; مانند اختلاف ركعت نمازها. 3ـ اين كه سبب بيان نشدن علل و حكمت هاى بعضى از اَحكام مانند اختلاف عدد ركعت نمازها چيست، چند احتمال وجود دارد: الف) براى امتحان بندگان، و معلوم شدن اين كه آيا بدون چون و چرا، از او اطاعت مى كنند يا نه، باشد; مانند عدد فرشتگان نگهبان جهنم كه به تصريح قرآن براى امتحان است(مدثر، آيه30و31). ب) فوايد و آثار بعضى احكام، تنها مربوط به اين دنيا نيست تا ما بتوانيم به آن پى ببريم، بلكه بسيارى از آنها، در جهان آخرت تأثير دارد و ما، تا خود وارد آن جهان نشويم، نمى توانيم به آثار آنها دست يابيم. ج) اگر پزشك بگويد از اين قرص، صبح دو عدد، ظهر و عصر و عشا، چهار عدد و مغرب، سه عدد بخوريد، آيا سبب اين دستور را مى پرسيم؟ سبب نپرسيدن، اين است كه ما، به او اعتماد داريم و مى دانيم، حتماً به نفع ما دستورى را داده است; اين كه خداوند نماز صبح را دو ركعت و ظهر، عصر و عشاء را چهار ركعت و نماز مغرب را سه ركعت قرار داد، نيز ازهمين قبيل است. ________________________________________ چرا جزئيات نماز در قرآن كريم ذكر نشده است؟ 1. قرآن كريم كتاب هدايت و راهنمايى انسان ها به سوى كمال است (بقره، آيه2). قرآن فقط كتاب احكام يا عقايد و... نيست كه به تمام جزئيات مسائل فقهى و احكام شرعى و... بپردازد. 2. قرآن كريم، با توجّه به سخنان و روايات پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) و اهل بيت گرامى آن حضرت(عليهم السلام) تفسير مى شود; چنان كه خداوند متعال مى فرمايد: (...وَ أَنزَلْنَآ إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ); ... و ما اين ذكر ]قرآن[ را بر تو نازل كرديم، تا آن چه به سوى مردم نازل شده است، براى آنها تبيين كنى، شايد انديشه كنند. بنابراين، تبيين جزئيات و بازگو كردن مسائل ريز عبادى و فقهى و... بر عهده پيامبر و امامان معصوم(عليهم السلام)است كه فقها، دانشمندان اسلامى و كارشناسان مباحث اسلامى، با توجّه به منابع اسلامى (كتاب، سنت، عقل و اجماع) مسائل شرعى و اسلامى را استخراج مى كنند مثلاً وقتى به وسيله آيات، نماز بر پيامبر واجب مى شود، پيامبر(صلى الله عليه وآله) به نماز مى ايستند و مى فرمايد: ببينيد من چگونه نماز مى خوانم شما هم همين گونه نماز بخوانيد.[1] [1]. ر.ك: محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج82، ص279. ________________________________________ نام تمام نمازها را ذكر كرده و بگوييد هر كدام از آنها چند ركعت است؟آيادرقرآن به آنها اشاره اى شده است؟ نمازها به دو قسمِ واجب و مستحب تقسيم مى شوند. نمازهاى واجب شش تا است: 1. نماز يوميه كه در مجموع 17 ركعت است: نماز صبح دو ركعت، نماز ظهر چهار ركعت، نماز عصر چهار ركعت، نماز مغرب سه ركعت و نماز عشا چهار ركعت. 2. نماز آيات: دو ركعت. 3. نماز ميت. 4. نماز طواف واجب خانه كعبه: دو ركعت است، كه بعد از طواف واجب خوانده مى شود. 5. نماز قضاى پدر كه بر پسر بزرگ تر واجب است. تعداد ركعات آن بستگى دارد كه پسر بزرگ تر چند ركعت از نمازهاى قضا شده پدر را يقين دارد كه به همان مقدار بر او واجب است. 6. نمازى كه به واسطه اجاره، نذر، قسم و عهد واجب مى شود; تعداد ركعات هم بستگى دارد كه هنگام نذر، اجاره، قسم و يا عهد، چند ركعت در نظر گرفته شده است. نمازهاى مستحبى فراوان است، كه در توضيح المسائل مراجع بزرگوار آمده است.[1] قرآن به نمازهاى يوميه به صورت كلى اشاره كرده; از جمله درآيات: نساء، آيه103; هود، آيه114; اسراء، آيه78 و... و در آيه 84 سوره توبه به نمازميت اشاره اى شده است و نيز درباره نمازهاى مستحبى در آيات: مزمل، آيه2; طور، آيه49; زمر، آيه9; انسان، آيه26 و... به نماز نافله شب اشاره كرده است كه در پرسش هاى ديگر تفصيل هريك خواهد آمد. [1]. ر.ك: توضيح المسائل مراجع، ج1، ص421 ـ 910. فوايد گوش كردن به اذان از نظر قرآن و روايات چيست؟ در قرآن به فوائد گوش كردن اذان اشاره اى نشده است اما روايات به اين موضوع پرداخته اند. برخى از فوايد گوش كردن اذان به شرح زير است: 1. شنيدن اذان انسان را از اهل آسمان قرار مى دهد; پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد: همانا اهل آسمان از اهل زمين چيزى نمى شنوند مگر اذان[1]. 2. شنيدنِ اذان اخلاق را نيكو مى كند; امام على(عليه السلام) مى فرمايد: كسى كه اخلاقش بد است در گوش او اذان بگوييد.[2] 3. شنيدن اذان انسان را سعادت مند مى كند; پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد: كسى كه صداى اذان را بشنود و به آن روى آورد، نزد خداوند از سعادت مندان است.[3] 4. شنيدن اذان سبب دورى شيطان مى شود; رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: شيطان وقتى نداى اذان را مى شنود فرار مى كند.[4] [1]. محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، ج1، ص82. [2]. همان، ج1، ص84. [3]. مجلسى، بحارالانوار، ج77، ص190، مؤسسة الوفاء. [4]. همان، ميزان الحكمه، ج1، ص82. ________________________________________ آيا قبل از نماز، اذان و اقامه بايد گفته شود؟ كجاى قرآن به اين موضوع اشاره شده است؟ خداوند متعال در قرآن در غالب به بيان كليات احكام بسنده كرده و بيان جزئيات را به پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)واگذار نموده است و از مردم نيز مى خواهد كه به آن چه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) برايشان بيان مى كند، عمل كنند و از آن چه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) آن ها را منع مى كند بپرهيزند «وما ءاتـكُمُ الرَّسولُ فَخُذوهُ وما نَهـكُم عَنهُ فَانتَهوا...»(حشر،7). چنان كه در پاسخ پيشين گذشت، اصل اذان در قرآن آمده و بيان جزئيات آن به پيامبر و اهل بيت او واگذار شده است. فقيهان و مراجع تقليد با توجه به روايات چنين مى گويند: براى زن و مرد مستحب است كه پيش از نمازهاى يوميه، اذان و اقامه بگويند، ولى پيش از نماز عيد فطر و قربان، مستحب است سه مرتبه بگويند: «الصّلوة» و در نمازهاى واجب ديگر سه مرتبه به قصد رجا «الصّلوة» بگويند.[1] [1]. سيدمحمدحسن بنى هاشمى خمينى، توضيح المسائل مراجع، ج1، ص539; فتاواى حضرت امام خمينى، مسئله 916. ________________________________________ در كدام آيه به اذان اشاره شده است؟ آيا واژه «اذان» در قرآن كريم آمده است؟ در آيه: (يـأيّها الذين ءَامنوا إذا نودى للصّلوة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه...)[1]; اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هنگامى كه براى نماز روز جمعه اذان گفته شود، به سوى ذكر خدا ]نماز[ بشتابيد. كلمه «نودى» از ماده «نداء» به معناى «بانگ برآوردن» است و در اين جا به معناى اذان است; چنان كه در آيه ديگرى نيز مى خوانيم: (و إذا ناديتم إلى الصّلوة اتّخذوها هزوًا و لعبًا ذلك بأنّهم قوم لايعقلون)[2]; هنگامى كه آنان را به سوى نماز مى خوانيد (و اذان مى گوييد) آن را به مسخره و بازى مى گيرند; اين به سبب آن است كه آنها قومى نابخردند.[3] كلمه اذان يك بار در قرآن آمده است: (و اذان من الله و رسوله...)[4] امّا اذان به معناى فقهى (جملات مخصوص متفاوت) در آيات قرآن كريم نيامده است، زيرا قرآن كريم، كتابى است كه فقط كليّات تمام چيزهايى كه برگشتش به هدايت مردم است، در آن ذكر شده است و بيان جزئيات دين و احكام مربوط به آن بر عهده رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)و امامان معصوم(عليهم السلام) است. طبق رواياتى كه از امامان معصوم(عليهم السلام) وارد شده، «اذان» از طريق وحى به پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)تعليم داده شد. امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: هنگامى كه جبرئيل اذان را آورد، سر پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر دامان على(عليه السلام) بود; جبرئيل اذان و اقامه را به پيامبر(صلى الله عليه وآله)تعليم داد; هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) سر خود را برداشت، از على(عليه السلام) سؤال كرد: «آيا صداى اذان جبرئيل را شنيدى؟» عرض كرد: «آرى»، پيامبر(صلى الله عليه وآله)بار ديگر پرسيد: «آيا آن را به خاطر سپردى؟» گفت: «آرى»، پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمود: «بلال را حاضر كن و اذان و اقامه را به او تعليم ده». على(عليه السلام) بلال را حاضر كرد و اذان را به او تعليم داد.[5] [1]. جمعه، آيه9. [2]. مائده، آيه58. [3]. تفسير نمونه، ج24، ص126. [4]. توبه، آيه3. [5]. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج5، ص369; همان، ر.ك: تفسير نمونه، ج4، ص437. ________________________________________ چرا قبله مسلمانان از «بيت المقدس» به «مكه مكرمه» تغيير يافت؟ اساساً خدا مكان و محلى ندارد، قبله رمزى است براى وحدت صف ها و احياى خاطره هاى توحيدى و تغيير آن هيچ چيز را دگرگون نخواهد كرد، مهم تسليم بودن در برابر فرمان او و شكستن بت هاى تعصب لجاجت و خودخواهى است. از اين رو، بعيد نيست كه از علل مهم تغيير قبله دو مسأله زير باشد: 1. با قبله قرار گرفتن بيت المقدس و سپس تغييرش، مسلمانان در بوته آزمايش قرار گرفتند; «وَ مَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِى كُنتَ عَلَيْهَآ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْه;[1] و ما آن قبله اى را كه قبلا بر آن بودى، تنها براى اين قرار داديم كه افرادى كه از پيامبر پيروى مى كنند، از آنان كه به جاهليت باز مى گردند، مشخص شوند». بديهى است هم نماز خواندن به سوى بيت المقدس براى آنان كه خانه كعبه را سرمايه معنوى نژاد خود مى دانستند، مشكل بود و هم بازگشت به سوى كعبه بعد از بيت المقدس بعد از عادت كردن به قبله نخست. مسلمانان به اين وسيله در بوته آزمايش قرار گرفتند تا تعصب ها در آن ها كشته شود و روح اطاعت و فرمان بردارى در آنان تحكيم گردد.[2] 2. سرزنش ها و زخم زبان هاى يهود و نگرانى قلب پيامبر نيز نقش مهمى در تغيير قبله از بيت المقدس به خانه كعبه داشت، زيرا پس از ورود پيامبر به مدينه، يهوديان موضوع تغيير قبله را دستاويز خود قرار داده بودند و مرتّباً مسلمانان را سرزنش مى كردند كه اين ها استقلالى از خود ندارند، قبول قبله ما دليل بر قبول شريعت ماست و...; لذا پيامبر انتظار مى كشيد تا فرمان تغيير قبله صادر شود، چنان كه قرآن مجيد مى فرمايد: «قَد نَرى تَقَلُّبَ وجهِكَ فِى السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبلَةً تَرضـها فَوَلِّ وجهَكَ شَطرَ المَسجِدِ الحَرامِ;[3] نگاه هاى انتظارآميز تو را به سوى آسمان (براى تعيين قبله نهايى) مى بينيم! اكنون تو را به سوى قبله اى كه از آن خشنود باشى، باز مى گردانيم. پس روى خود را به مسجد الحرام كن». [1]. بقره،143. [2]. ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج 1، ص 485 ـ 495، دارالكتب الاسلامية / ناصر مكارم شيرازى و جعفر سبحانى، پرسش ها و پاسخ هاى مذهبى، ج 2، ص 94، انتشارات نسل جوان. [3]. بقره، 144. ________________________________________ نخستين قبله مسلمانان چه نام دارد؟دركدام سوره آمده است ؟ وقبله مسلمانان چه موقع و به دست چه كسى مشخّص شد؟ بله اول مسلمانان «مسجدالاقصى» (قدس) بوده و نام آن در سوره «اسراء» آيه 1 آمده است. پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)مدّت سيزده سال پس از بعثت در مكّه و چند ماه بعد از هجرت در مدينه به امر خداوند متعال به سوى «بيت المقدّس» نماز مى خواند، ولى بعد از آن، قبله تغيير يافت و مسلمانان مأمور شدند به سوى «كعبه» نماز بگذارند.[1] اين تغيير قبله يكى از وسايل امتحان مسلمانان بود. ماجراى تغيير قبله در آيات 142 تا 150 سوره مباركه بقره بيان شده است. [1]. ر.ك: تفسير نمونه، ج1، ص479 ـ 509. چرا مسلمانان هنگام نماز به سمت خاصى رو مى كنند؟ چرابااين كه كعبه از سنگ و گل است بايد سوى آن نماز بخوانيم؟ خداوند مى فرمايد: (وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَ سِعٌ عَلِيمٌ)[1]; مشرق و مغرب براى خدا است، پس به هر طرف كه رو كنيد همان جا رو به خدا داريد كه خدا واسع و داناست. اين آيه مربوط به تغيير قبله است; هنگامى كه قبله مسلمانان از بيت المقدس به كعبه تغيير يافت، يهود در مقام انكار برآمدند و ايراد گرفتند كه مگر مى شود قبله را تغيير داد. آيه نازل شد و جواب داد كه شرق و غرب و هر جهتى صلاحيت دارد به اذن و دستور خداوند قبله باشد; مدتى مسجد الاقصى و بعد از آن كعبه. اين آيه اشاره به يك مسئله كلامى و اعتقادى دارد; همه جا ملك خدا است و خداوند محيط بر همه عالَم است; در نتيجه كسى كه به يكى از اين جهات رو كند، به سوى خداى متعال رو شده است. اين آيه شريف، حقيقت توجه به سوى خدا را از نظر جهتْ توسعه مى دهد نه از نظر مكان.[2] «رو به سوى قبله نماز خواندن» يك مسئله فقهى است. درست است كه روح و مغزِ عبادت، همان بندگى درونى عبد است، ليكن اين توجّه قلبى بايد به صورت عملى اجرا گردد. بدين منظور اسلام كعبه را قبله قرار داده تا مردم را با همه اختلافاتى كه دارند، متوجه به يك نقطه كرده، با اين مركزيت، وحدت فكرى و معنوى آنان را تضمين كند.[3] خلاصه اين كه، اگر خداوند فرموده است: به هر جا رو كنى به سوى خدا رو كرده اى، با حكمش به اين كه در نماز بايد به سوى كعبه رو كنيد، منافات ندارد.[4] توجّه به قبله نيز هرگز مفهومش محدود كردن ذات پاك خدا در سمت معينى نيست، بلكه وقتى در علم كلام ثابت كرديم كه خداوند حكيم است و احكام الهى همگى داراى حكمت هستند، مى گوييم رو به قبله نماز خواندن هم حكمت هايى دارد كه مهم ترين آنها «تعبد» است و ممكن است يكى ديگر از حكمت هايش اين باشد كه انسان موجودى مادى است و بايد به سويى نماز بخواند و دستور داده شده كه همه به يك سو نماز بخوانند تا وحدت و هماهنگى در صفوف مسلمانان پيدا شود و از تشكيل صفوف متفرق و نامنظم كه عامل هرج و مرج است، جلوگيرى شود; افزون بر اين، سمت قبله (طرف كعبه) نقطه اى مقدس است كه از قديمى ترين پايگاه هاى توحيد مى باشد و توجه به آن، بيدار كننده خاطرات توحيدى است.[5] [1]. بقره، آيه115. [2]. تفسير الميزان، ج1، ص390 ـ 391. [3]. همان، ص507. [4]. همان، ص391. [5]. برگرفته از: همان، تفسير نمونه، ج1، ص415. ________________________________________ پيام و شأن نزول آيه مباركه 114، سوره هود چيست؟ و نيز توضيح دهيد كه منظور از (طَرَفَىِ النَّهَارِ وَ زُلَفًا مِّنَ الَّيْلِ) چه چيزى است؟ خداى مهربان در اين آيه مى فرمايد: و در دو طرف روز ]اول و آخر آن [و نخستين ساعات شب نماز را برپادار، زيرا خوبى ها، بدى ها را از ميان مى برد. اين براى پندگيرندگان، پندى است. برخى از مفسران درباره شأن نزول اين آيه شريف گفته اند: شخصى از كارهاى زشت خود ناراحت بود، به همين رو پس از نماز در مسجد از پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) خواست تا او را تنبيه كند، آيه مذكور نازل شد، حضرت به او فرمود: چون بعد از آن كار خلاف، در نماز جماعت شركت كردى، خداوند تو را بخشيد، زيرا خوبى ها، بدى ها را از بين مى برند.[1] بنابر روايات و سخنان امامان معصوم(عليه السلام) مراد از «طرفى النهار» (دو طرف روز) صبح و مغرب و مراد از «زلفا من الليل» (اوايل شب)، نماز عشا است; پس آيه مذكور اشاره به وقت سه نماز (صبح، مغرب، عشا) دارد. شايان توجه است كه براى همين پيام هاى موجود در آيه حضرت على(عليه السلام)مى فرمايد: از دوست و حبيب خودم رسول خدا(صلى الله عليه وآله) شنيدم كه فرمود: اميدبخش ترين آيه قرآن، آيه مذكور است.[2] [1]. ر.ك: طبرسى، مجمع البيان، ج5، ص345، مؤسسة الاعلمى، بيروت. [2]. ر.ك: همان، ج5ـ6، ص305ـ309، انتشارات ناصر خسرو. ________________________________________ پيام آيه 78 سوره اسراء كه مى فرمايد: (أَقِمِ الصَّلَوةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ الَّيْلِ وَ قُرْءَانَ الْفَجْرِ...) چيست؟ خداوند مهربان در سوره اسراء، آيه 78، مى فرمايد: نماز را از هنگام مايل شدن خورشيد تا نهايت تاريكى شب ]نيمه شب[ بر پا دار و هم چنين قرآن فجر]نماز صبح[ را، زيرا قرآن فجر]نماز صبح[ مورد مشاهده]فرشتگان شب و روز [است. يكى از پيام هاى مهم آيه يادشده، بيان وقت نمازهاى روزانه و اقامه آنها در وقت هاى خاصى است; مثلا از اين آيه در مى يابيم كه وقت نماز ظهر، هنگام مايل شدن خورشيد از نقطه وسط روز است.[1] حضرت امام محمدباقر(عليه السلام) در تفسير آيه مذكور مى فرمايد: «دلوك الشمس» به معناى مايل شدن آن از نقطه وسط روز است و «غسق الليل»، به معناى نيمه شب است و در واقع اشاره به وقت چهار نماز ظهر، عصر، مغرب و عشا است و «قرآن الفجر» اشاره به وقت نماز صبح است. بنابراين، پيام مهم آيه مذكور اين است كه مى خواهد به ما خواندن و به جا آوردن نمازهاى پنج گانه و روزانه و وقت آنها را يادآور شود و بايد هر مسلمان در اين وقت ها نمازهاى روزانه اش را ـ كه واجب است ـ به جا بياورد.[2] [1]. ر.ك: تفسيرنمونه، ج12، ص221. [2]. ر.ك: العروسى الحويزى، تفسير نورالثقلين، ج3، ص205. ________________________________________ خداوند با اين كه براى زن ارزش و مقامى بالاتر از مرد قائل است و در بعضى موارد برابر با مرد، چرا در هنگام نماز، مرد بايد جلوتر از زن بايستد؟ خداوند متعال براى زن ارزش و مقامى بالاتر از مرد قائل نشده است، چرا كه از ديدگاه قرآن، افراد انسان (چه مرد و چه زن) از نظر حقيقت انسانيت و مسايل ارزشى يكسانند و هيچ يك بر ديگرى جز به تقوا و عمل صالح بيشتر، برترى ندارد: (إن أكرمكم عندالله أتقـكم)[1]; (من عمل صلحاً من ذكر أو أنثى و هو مؤمن فلنحيينّه حيوة طيّبة و لنجزينّهم أجرهم بأحسن ما كانوا يعملون)[2]; مرد يا زن، كار شايسته كند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاكيزه ]و نيكو[يى حيات ]واقعى[ مى بخشيم و يقيناً بهتر از آنچه انجام داده اند به آنان پاداش مى دهيم. قرآن، اگر در جايى از مردان شايسته اى هم چون لقمان حكيم سخن مى گويد، در جاى ديگر نيز از زنان شايسته نام مى برد; مانند همسر فرعون (تحريم، آيه11) و حضرت مريم (آل عمران، آيه42) و... . همان گونه كه مردان، داراى انديشه، اراده و اختيارند و براى رسيدن به تكامل و قرب الهى وظايف و تكاليفى بر عهده آنهاست، زن ها هم همين گونه هستند و در اين جهت، هيچ امتيازى بين زن و مرد وجود ندارد، ولى در بعضى احكام و وظايف با يك ديگر متفاوتند. وظايفى به عهده مردان است و بر عهده زنان نيست و بالعكس و اين تفاوت براى اين است كه طبيعت و آفرينش زن و مرد متفاوت است. خداى متعال، به مقتضاى حكمت بالغه خود و مصالح و مفاسدى كه پشتوانه احكام اوست، وظايفى براى مرد و وظايفى براى زن معين كرده است: (لاتبديل لخلق الله)[3]. همان طور كه مرد نمى تواند فرزندى به دنيا بياورد، زن هم نمى تواند برخى از كارهاى طاقت فرسا چون امامت، رهبرى، سياست و كشوردارى را به عهده بگيرد. اگر اسلام اجازه نداده است زن رئيس حكومت يا قاضى و امام جماعت شود، براى آن است كه هر يك از آنها، از شئون سياسى جامعه است و در شئون سياسى، زن بايد پشت سر مرد بايستد نه پيش روى او و اين به معناى برترى مرد بر زن نيست. در علم فيزيولوژى هم گفته شده كه زنان از نظر مغز، قلب، شريان ها، اعصاب و عضلات بدنى، با مردان تفاوت دارند. در زندگى زنان، «احساس» و در حيات مردان تعقّل غلبه دارد. (البته متوسط زنان و مردان اين گونه هستند) و به علت همين تفاوتى كه در آفرينش زن و مرد وجود دارد، قوانين اسلام هم با آفرينش انسان سازگار است، به همين جهت، در اسلام، وظايف و تكاليف عمومى و اجتماعى كه به تعقل و صلابت بيشترى نياز دارد; مانند حكومت، امامت، قضاوت، جهاد ابتدايى و... به عهده مردان قرار داده شده است و وظايفى را كه ارتباطش با احساس، بيشتر از تعقّل است و زن، بهتر از مرد مى تواند از عهده آن برآيد; مانند پرورش و تربيت اولاد و آشنا كردن آنها به وظايف اجتماعى، تدبير منزل و... مخصوص زنان قرار داده است. از سوى ديگر، براى اين كه عفت و عصمت زن اهميت بسيارى دارد، خداوند متعال، بعضى از كارهاى اجرايى، مانند امامت، قضاوت و... را ـ كه سر كار انسان با نامحرمان بسيار است ـ به عهده مردان گذاشته و جلوتر ايستادن مردها از خانم ها در نماز هم كه در بعضى روايات به آن اشاره شده است[4] ممكن است به همين جهت باشد. عفّت زن اقتضا مى كند كه عقب تر از مرد بايستد. اين نكته هم شايان توجه است كه جلوتر ايستادن زن از مرد مكروه است نه حرام; يعنى مستحب است در حال نماز خواندن مرد جلوتر از زن باشد.[5] [1]. حجرات، آيه13. [2]. نحل، آيه97. [3]. روم، آيه30. [4]. ر.ك: علامه مجلسى، بحارالانوار، ج80، ص197. [5]. امام خمينى، تحريرالوسيله، ج1، ص148. ________________________________________ چرا به خانه خدا «مسجد الحرام» مى گويند؟ از امام صادق(عليه السلام) سؤال شد كه چرا كعبه را «بيت الله الحرام» ناميده اند؟ حضرت در جواب فرمودند: (لانّه حُرِّمَ عَلى المشركينَ اَن يَدْخلوه); چون بر مشركان حرام است كه وارد آن شوند.[1] در واقع، كلام حضرت اشاره به آيه (يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَـذَا)[2]; اى كسانى كه ايمان آورده ايد! مشركان ناپاكند، پس نبايد بعد از امسال نزديك مسجدالحرام شوند. [1]. شيخ صدوق، علل الشرايع، ج2، ص101. [2]. توبه، آيه28. چرا خداوند در سوره اعراف، آيه 31 مى فرمايد: هر گاه به مسجد مى رويد، با خودتان زينت (جواهر) هم ببريد؟ زينت سه گونه است: زينت باطنى، مثل علم و اعتقادات خوب; زينت بدنى، مانند نيرومندى و غيره و زينت خارجى، مثل زيور آلات، مال و غيره.[1] از مطلب بالا معلوم مى شود، زينت در همه آيات، به معناى «جواهر و زيور آلات» فارسى نيست، بلكه معناى ديگرى نيز دارد. در آيه 31 اعراف، غرض از «زينت» مى تواند هم اشاره به «زينت هاى جسمانى» باشد، كه شامل پوشيدن لباس هاى مرتب و تميز و شانه زدن موها و به كار بردن عطر و زينت آلات حلال براى مرد و زن مى شود و هم شامل «زينت هاى معنوى»، يعنى صفات انسانى و ملكات اخلاقى و پاكى نيت و اخلاص. در اين آيه، به يكى از نكات مهم در زندگى انسان ها اشاره شده است; طبق اين آيه، شايسته است مسلمانان در همه جا، به ويژه در نماز و مساجد كه محل اجتماع و رفت و آمد افراد گوناگون است، با زينت و آراستن خود ـ البته تا حدى كه باعث حسرت فقرا و... نشود ـ وارد شوند، چرا كه در نماز، در پيشگاه زيباترين وجود (خداوند) قرار مى گيريم و آراستگى در مسجد، سبب رغبت ديگران به مسجد و آرامش در آن مى شود.[2] [1]. سيد على اكبر قرشى، قاموس قرآن، واژه زينت. [2]. هاشمى رفسنجانى و ديگران، تفسير راهنما، ج5، ص514; تفسير نمونه، ج6، ص148. ________________________________________ آياتى كه درباره ساختن مسجد آمده معرفى كنيد؟ 1. (انَّمَا يَعْمُرُ مَسَـجِدَ اللَّهِ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الأخر وَأَقَامَ الصَّلَوةَ واتَى الزَّكَوة وَلَم يَخْش إِلاَّ اللَّهَ فَعَسَى أُولئكَ أَن يَكُونُوا مِنَ المُهتَدِين)[1]; مساجد الهى را كسى آباد مى كند كه ايمان به خدا و روز قيامت آورده، نماز را برپا دارد و زكات را بپردازد و از چيزى جز خدا نترسد، ممكن است چنين گروهى هدايت يابند. 2. (لاَتَقُم فِيه أَبَدا لَّمَسْجِد أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِن أَوَّلِ يَوْم أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ فِيه رِجَال يُحبُّونَ أَن يَتطَهَّرُوا واللَّهُ يُحِب الْمُطَّهّرِين)[2]; آن مسجدى كه از روز نخست بر پايه تقوا بنا شده، شايسته است كه در آن قيام ]و عبادت[ كنى. در آن مردانى هستند كه دوست دارند پاكيزه باشند و خداوند پاكيزگان را دوست دارد. [1]. توبه، آيه18. [2]. همان، آيه108. ________________________________________ مساجد در اسلام چگونه معرفى شده اند؟ مسجد در آيات و روايات، كانون توحيد، پايگاه هر گونه حركت سازنده، محيطى براى پاك سازى عقايد انحرافى، پايگاهى براى دفاع از ميراث هاى اسلامى و... معرفى شده است. در ذيل به برخى از ويژگى هاى مسجد از ديدگاه آيات اشاره مى كنيم: 1. مساجد جايگاه ذكر انوار الهى است كه به فرمان خداوند برپا شده و در آن جا تنها نام خداوند برده مى شود و جايى است كه زندگى مادى انسان ها در آن جا آنان را از ياد خدا غافل نمى كند و در آن جا هميشه مشغول تسبيح و تقديس خداوندند: (فِى بُيُوت أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الاَْصَالِ)[1]; 2. صاحب مسجد خداست; خداونددر مسجد ميزبان بندگان مؤمنى است كه براى عبادت او به مسجد مى آيند. طبيعى است چنين مكانى كه از آنِ خداست بزرگ ترين پايگاه توحيد خواهد بود: (وَ أَنَّ الْمَسَـجِدَ لِلَّهِ فَلاَ تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا)[2]; و اين كه مساجد از آنِ خداست، در اين مساجد احدى را با خدا نخوانيد. 3. مساجد پايگاه نمايش روزانه امّت اسلام اند: (وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِد وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّين)[3]; و توجه خويش را در هر مسجد ]و به هنگام عبادت [به سوى او كنيد و او را بخوانيد و دين ]خود [را براى او خالص گردانيد. توجه به اين نكته كه هر روز ميليون ها انسان رو به قبله و رو به طرف خانه خدا مى ايستند، ضمن آن كه نمايشى از امت اسلامى را نشان مى دهد و ما را به اين رهنمون مى سازد كه هدف مسلمانان در فعاليت هاى مساجد بايد خداوند باشد. 4. مساجد پايگاه توحيدند; مسجد تقدس ذاتى ندارد; تنها در صورتى قداست دارد كه پايگاه توحيد و در خدمت اهداف دين و محل ذكر و ياد خدا و عبادت بندگان مؤمن خدا باشد وگرنه اگر به جاى اينها در خدمت تفرقه و نفاق باشد و براى تضعيف جامعه اسلامى و رخنه در صفوف امت مسلمان تأسيس شده باشد، نه تنها تقدس ندارد، بلكه هم چون بتكده بايد نابود شود: ]گروهى ديگر از آنان[ كسانى هستند كه مسجدى ساختند براى زيان به ]مسلمانان[ و ]تقويت [كفر و تفرقه ميان مؤمنان و كمين گاه براى كسى كه با خدا و پيامبرش از پيش مبارزه كرده بود، آنان سوگند ياد مى كنند كه نظرى جز نيكى و ]خدمت[ نداشته ايم، اما خداوند گواهى مى دهد كه آنان دروغ گو هستند...(توبه، 107ـ110) علاوه بر اين آيات، سيره عملى پيامبر گرامى اسلام و امامان معصوم(عليهم السلام) برخى از ويژگى هاى مسجد را نيز معرفى كرده است. الف: مسجد جايگاه آموزش و فراگيرى علوم اسلامى است. ب: از لحاظ اجتماعى ـ سياسى، مسجد كانون رايزنى و مشورت، تعاون اجتماعى، پاسدارى از عدالت و حكومت اسلامى و... است. ج: از نظر نظامى، مسجد از يك سو، مهد و پرورش گاه نيروهاى مدافع اسلام و ميهن اسلامى است. پايگاهى كه سربازان اسلام، آموزش هاى عقيدتى را در آن جا سپرى مى كنند و از سوى ديگر، هنگام بروز جنگ و پيدايش ناامنى در جامعه، مسجد بسان پايگاه و سنگرى استوار براى رزمندگان اسلام است. ما اين ويژگى ها را در مسجد النبىِ صدر اسلام آشكارا مى بينيم. [1]. نور، آيه36. [2]. جن، آيه18. [3]. اعراف، آيه29. ________________________________________ قرآن، درباره «مسجد» در اسلام، چه تأكيدى دارد؟ تأكيد و اهميت «مسجد»، از منظر قرآن، از چند جهت قابل ملاحظه است: 1. بدون شك، خلقت انسان بيهوده نيست و قرآن كريم، هدف از خلقت انسان را رشد و تكامل معنوى او دانسته است و راه رسيدن به اين تكامل را در «بندگى» خداوند متعال معرفى كرده، مى فرمايد: من جن و انس را نيافريدم، جز براى اين كه مرا عبادت كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند)(ذاريات، آيه56). از طرفى ديگر، خداوند متعال در قرآن، «مسجد» را كانون و پايگاهى براى عبادت ذكر كرده، مى فرمايد: (مَسَـجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا)[1]; مساجدى كه نام خدا در آن بسيار برده مى شود. پس مسجد پايگاهى براى عبادت و ياد خداوند متعال است و در آيه ديگرى مى فرمايد: توجه خويش را در هر مسجد (و هنگام عبادت) به سوى او كنيد، و او را بخوانيد در حالى كه دين (خود) را براى او خالص گردانيد(اعراف، آيه29). 2. هر چند تمامى آسمان ها و زمين از آن خداست، ليكن به خاطر توجه و اهميتى كه خداوند به «كعبه» دارد و با توجه به شرافتش، «خانه خدا» (بيت الله) از آن تعبير شده است; از طرفى، بر طبق آموزه هاى حديثى ما، هر مسجدى نيز خانه خداست; امام صادق(عليه السلام)مى فرمايند: (عَلَيكُم بِاِيتَانِ المَساجِدِ فَاِنَّها بيُوتُ اللهِ فِى الاَرضِ); بر شما باد به رفتن مساجد، زيرا مساجد خانه هاى خدا در روى زمينند.[2] 3. قرآن كريم، كسانى را كه از بردن نام خدا در مساجد، جلوگيرى مى كنند، ستم كارترين مردم معرفى كرده، مى فرمايد: (وَ مَنْ أَظْـلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَـجِدَ اللَّهِ أَن يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ سَعَى فِى خَرَابِهَآ)[3]; كيست ستمكارتر ازآن كسانى كه از بردن نام خدا در مساجد او جلوگيرى كرده اند و سعى در ويرانى آنها دارند؟! بنابراين هر كس و هر گروهى كه به نوعى در تخريب مساجد الهى كوشش كند و يا مانع از آن شود كه نام خدا و عبادت او در آن جا انجام گيرد، مشمول همين حكم است، بلكه هر عملى كه نتيجه آن تخريب مساجد و از رونق افتادن آن باشد نيز هم چنين است، چرا كه جلوگيرى از مراكز توحيد، نتيجه اى جز سوق مردم به بى دينى نخواهد داشت.[4] 4. ممنوعيت مشركان از تعمير مساجد: خداوند مى فرمايد: (مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَن يَعْمُرُوا مَسَـجِدَ اللَّهِ شَـهِدِينَ عَلَى أَنفُسِهِم بِالْكُفْر)[5]; مشركان حق ندارند مساجد خدا را آباد كنند، در حالى كه به كفر خويش گواهى مى دهند. پس مشركان و بت پرستان، نه حق شركت در مساجد را دارند و نه حق تعمير و بناى ساختمان آن را، چرا كه همان طورى كه «شرك» با «توحيد» قابل جمع نيست، اعمال مشركان، با ساختن مراكز توحيدى يا رونق بخشيدن به آن نيز غير قابل جمع است. در مقابل، خداوند متعال، صفات عمران كنندگان مساجد را چنين بر مى شمرد: مساجد خدا را تنها كسى آباد مى كند كه ايمان به خدا و روز قيامت آورده است و نماز را برپا دارد و زكات را بپردازد و جز از خدا نترسد(توبه، آيه18). اين دو آيه شريف، حكايت از قداست بالاى مساجد نزد خداوند متعال دارد كه عمران و آبادانى مسجد را در صلاحيت هر كسى نمى داند.[6] 5. در اهميت «مسجد» همين مقدار بس كه دو مسجد بزرگ و با اهميت در اسلام، سكوى معراج پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) قرار مى گيرد; خداوند مى فرمايد: (سُبْحَـنَ الَّذِى أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الاَْقْصَا الَّذِى بَـرَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ ءَايَـتِنَآ)[7]; پاك و منزه است خدايى كه بنده اش را در يك شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى ـ كه گرداگردش را پر بركت ساخته ايم ـ برد، تا برخى از آيات خود را به او نشان دهيم. 6. «مسجد»، جهت قبله براى عبادت همه مسلمانان عالَم مى گردد، در يك زمان «مسجد الاقصى» و در زمانى «مسجد الحرام»: (فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَـهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَه)[8]; اكنون تو را به سوى قبله اى كه از آن خشنود باشى، باز مى گردانيم، پس روى خود را به سوى مسجد الحرام كن، و هر جا باشيد روى خود را به سوى آن بگردانيد. 7. دو پيامبر الهى مسئول طهارت خانه خدا مى گردند: و ما به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم كه: خانه مرا براى طواف كنندگان و مجاوران و ركوع كنندگان و سجده كنندگان، پاك و پاكيزه كنيد. و اين آيه نشان عظمت و شرافت «مسجد» به خصوص مسجد الحرام است كه خادمان آن از وارسته ترين افراد زمان خود، انتخاب مى شوند; كما اين كه خدمت گزارى در مسجد الحرام يكى از افتخارات مهم عرب جاهلى بوده است.[9] 8. به دليل قداست و اهميتى كه اسلام به مسجد مى دهد، قرآن مى فرمايد: (يَـبَنِىءَادَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِد)[10]; اى فرزندان آدم! زينت خود را هنگام رفتن به مسجد، با خود برداريد. كه از اين آيه، ضرورت نظافت و بهداشت و زينت كردن هنگام رفتن به مسجد، استفاده مى شود. 9. در بلندى و عظمت و منزلت مساجد همين بس كه خداوند مى فرمايد: (فِى بُيُوت أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ...)[11]; ]اين چراغ پرفروغ الهى[ در خانه هايى قرار دارد كه خداوند اذن فرموده ديوارهاى آن را بالا ببرند ]تا از دست برد شياطين و هوس بازان در امان باشد[; خانه هايى كه نام خدا در آنها برده مى شود. با توجه به اين كه مراد از «بيوت» هر كانونى است كه به فرمان خدا برپا شده است، و نام خدا در آن برده مى شود و هر صبح و شام مردانى با ايمان در آن خانه ها مشغول ذكر خدايند. به تعبير مرحوم علامه طباطبايى، «از مصاديق يقينى اين «بيوت» مساجد است» كه به اذن خداوند منزلت و عظمت بلندى يافته اند.[12] و اين همه، تنها بخشى از آياتى بود كه اهميت «مسجد» را مى توان از آن استفاده كرد، اما در روايات، كه دريايى از كلمات نورانى امامان مى باشد، وادى ديگرى است كه مجال آن نيست.[13] [1]. حج، آيه40. [2]. شيخ صدوق، أمالى صدوق، ص293، ح8; همان، تفسير الميزان، ج20، ص49. [3]. بقره، آيه114. [4]. همان، تفسير نمونه، ج1، ص411. [5]. توبه، آيه17. [6]. ر.ك: همان، ج7، ص314. [7]. اسراء، آيه1. [8]. بقره، آيه144. [9]. ر.ك: توبه، آيه19. [10]. اعراف، آيه31. [11]. نور، آيه36. [12]. تفسير الميزان، ج15، ص126; ر.ك: تفسير نمونه، ج14، ص481. [13]. ر.ك: محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، ترجمه حميد رضا شيخى، ج5، ص2390; خسرو تقدسى نيا، مسجد در آينه قرآن و روايات. ________________________________________ در شرع مقدّس اسلام، طلا بر مرد حرام است، امّا برخى از آيه ها كه پاداش بهشتيان را بيان مى كند مى فرمايد: دست بندهاى ايشان از طلا و لباس هايشان از حرير است. با اين كه مى دانيم حكم به حلال و حرام بودن اشيا، ذاتى است نه اعتبارى لطفاً علت را بيان كنيد. (يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَب وَ لُؤْلُؤًا وَ لِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ);[1]. در آن جا با دستبندهاى زرّين و مرواريد آراسته شوند و جامه شان در آن جا ديباست. الف) خداوندِ متعال، طلا و لباس حرير را بر مردان، در دنيا حرام كرد، ولى در بهشت زيباترين لباس هايى را كه در دنيا، از آن محروم بودند، در تن مى كنند و دست بندهاى جواهرنشان در دست دارند. اگر مردان در اين دنيا، از اينها محروم شده اند، شايد به علت غرور و غفلت و... بوده است و چون در بهشت، اين مسائل مطرح نيست، اين ممنوعيّت ها برداشته مى شود و جبران مى گردد. ب) براى بيان نعمت هاى بهشتى، الفاظ معمولى دنيا، هرگز كافى نيست و چاره اى نيست جز اين كه با اين الفاظ، اشاره اى به آن نعمت هاى عظيم و توصيف ناكردنى شود.[2] ج) دنيا، جايگاه تكليف است و ما به انجام دادن همه فرمان هاى الهى موظّف هستيم، گرچه در برخى از موارد، سبب حقيقى را ندانيم. آخرت، جايگاه نتيجه است و قابل مقايسه و تطبيق با اين دنيا نيست. د) آن چه حرمت آن در شريعت ثابت است، تنها طلاى زرد است كه سبب آن، شايد آثار فيزيكى سوئى كه بر جسم مرد مى گذارد باشد. بديهى است كه انسان، در آخرت، هرگز تحت تأثير چنين عواملى قرار نمى گيرد. در ضمن، چه كسى گفته كه حرمت و حليّت ذاتى اشيا است؟ تشريع، چه از سوى شارع مقدّس و چه از سوى انسان، امرى اعتبارى است; در شريعت هاى گذشته، بعضى محرّمات بوده، كه در شريعت اسلام، حلال است; قرآن مى فرمايد: (وَلاُِحِلَّ لَكُم بَعْضَ الَّذِى حُرِّمَ عَلَيْكُمْ)[3]. بنابراين حرمت مربوط به دنياست، نه آخرت. [1]. حج، آيه23. [2]. تفسير نمونه، ج14، ص57 و ج25، ص371. [3]. آل عمران، آيه50. چرا زنان در نماز بايد پوشش و حجاب داشته باشند؟ آيا در قرآن به اين موضوع اشاره اى شده است؟ نخست لازم به يادآورى است كه قرآن به مسئله پوشش زن در نماز اشاره اى به صراحت ندارد، لكن رواياتى كه به تفسير آياتى همچون آيات 26 و 31 سوره اعراف پرداخته اند به اين مسئله اشاره كرده اند.[1] اما فقها به استفاده از رواياتى كه در اين زمينه وارد شده به مسئله پرداخته اند. درباره پوشش در نماز بايد گفت: مسئله محرم و نامحرم مربوط به انسان هاست و خداوند منزّه از آن است، ولى فلسفه پوشش انسان تنها مربوط به مسئله محرم و نامحرمى نيست، چون بر هر نمازگزارى (زن باشد يا مرد) واجب است خود را در نماز به مقدارى كه در شرع مقدس واجب شده بپوشاند; اگرچه تنها باشد و در خلوت نماز بخواند و هيچ كس او را نبيند. پوشش براى انسان، اعم از زن و مرد، نوعى كرامت الهى است. تنها آدميان لباس مى پوشند، امّا هيچ حيوانى لباس نمى پوشد; بنابراين پوشش نشانه اى براى شخصيت و احترام انسان محسوب مى شود;[2] افزون بر اين، در نماز علاوه بر خشوع قلبى، خشوع ظاهرى و احترام در مقابل ذات حق تعالى هم لازم است و آنچه خداوند براى بانوان در خضوع و احترام بندگى مى خواهد، مسئله رعايت حجاب هنگام نماز است. قرآن كريم مى فرمايد: (وَ نَحنُ أَقرَبُ إِلَيهِ مِن حَبلِ الورِيد);[3] و ما از شاه رگ ]او [(انسان) به او نزديك تريم. از اين كه خداوند، رعايت حجاب را هنگام نماز واجب كرده، مى فهميم كه حجاب، بهترين و تنها لباسِ حضور نزد پروردگار است. حجاب براى زنان مؤمن، مقدمه قرب و نزديكى به حق تعالى است و بهترين تمرين براى حفظ و رعايت آن براى بانوان در برابر نامحرم به شمار مى رود، زيرا خانمى كه پنج نوبت در شبانه روز در آن جا كه نامحرمى نيست اين گونه خود را بپوشاند، بى گمان خود را در برابر نامحرم بهتر مى پوشاند; البته مسئله لزوم رعايت حجاب براى بانوان در نماز، ممكن است حكمت هاى ديگرى هم داشته باشد كه براى ما معلوم نيست، چون فلسفه و حكمت همه احكام براى ما بيان نشده و آنچه بيان شده نيز به طور كامل به دست ما نرسيده است.[4] براى آگاهى بيشتر چند كتاب درباره حجاب معرفى مى كنيم.[5] [1]. ر.ك: بحارالانوار، ج 80، ص 164ـ168ـ173ـ185 / ترجمه الميزان، ج 8، ص 86. [2]. ر.ك: ترجمه الميزان، ج 8، ص 86. [3]. ق، آيه16. [4]. اقتباس از: محمد وحيدى، احكام بانوان، ص17; على محمدى، فلسفه حجاب، ص17. [5]. 1. شهريار تهرانى; آيا حجاب ضرورت دارد؟، 2. محسن قرائتى و محمد محمدى اشتهاردى; پوشش زن در اسلام، 3. مهدى مهريزى; حجاب، 4. على محمدى آشنايى; حجاب در اديان الهى، 5. محمدرضا اكبرى; حجاب در عصر ما، 6. مقالات كنگره اسلام و زن; حجاب و آزادى، 7. محمد مهدى شمس الدين; حدود پوشش و نگاه در اسلام، 8. رسول جعفريان; رسائل حجابيه، 9. مرتضى مطهرى، مسئله حجاب. ________________________________________ درچه مواردى بايد به جاى وضو يا غسل، «تيمم» كرد؟ اگر چيزى براى تيمم كردن وجود نداشت، چه وظيفه اى داريم؟ الف) باتوجه به آيه6 سوره مائده و 43 نساء در رساله هاى عمليه چنين آمده است: «در هفت مورد به جاى وضو و غسل بايد تيمم كرد: 1. پيدا نكردن آب; 2. مشقت بيش از حدّ; 3. ترس از ضرر; 4. نياز به آب براى حفظ جان; 5. نياز به آب براى تطهير; 6. نداشتن آب مباح; 7. نداشتن وقت براى وضو يا غسل. ب) «تيمم» بر خاك، ريگ، كلوخ، سنگ گچ، سنگ آهك، سنگ مرمر سياه و ساير اقسام سنگ ها به شرط اين كه پاك باشند صحيح است و اگر خاك و ريگ و كلوخ و سنگ پيدا نشود، بايد به گرد و غبارى كه روى فرش و لباس و مانند اينهاست، تيمم نمايد و چنان چه گَرد پيدا نشود، بايد به گِل تيمم كند و اگر گل هم پيدا نشود، احتياط مستحب آن است كه نماز را بدون تيمم بخواند و بنابر احتياط، بعداً قضاى آن را به جا آورد.[1] [1]. ر.ك: همان، تفسير نمونه، ج4، ص284; توضيح المسائل مراجع، ج1، ص388، مسئله 684، 685 و 686. ________________________________________ در كدام آيه قرآن، به تيمم اشاره شده است؟ لطفاً در اين زمينه توضيح دهيد؟ در سوره مائده،آيه 6 به چگونگى تيمم اشاره شده است كه انسان بايد پس از نيت دست بر خاك پاك زده، صورت و دست ها را مسح كند. براى آگاهى بيشتر از نحوه تيمم به رساله هاى عمليه مراجعه كنيد.[1] [1]. ر.ك: رساله هاى توضيح المسايل، بخش تيمم. ________________________________________ «غَسل» از نظر قرآن به چه معناست؟ اهل لغت، بين «غَسل» و «غُسل» فرق گذاشته اند: «غَسل» آن است كه انسان اعضاى مخصوص بدن را به نيت وضو يا غسل، با قصد قربت الهى بشويد، ولى «غُسل»، نتيجه شستوشو را گويند كه به آن «طهارت» گفته مى شود.[1] در قرآن نيز، به دو معناى مذكور اشاره شده است. در مورد «غَسل» قرآن كريم مى فرمايد: (فاغسلوا)[2]; بشوييد. شستن در وضو، شستوشوى صورت، دست ها، مسح سر و دو پا به نيت وضو را گويند و شستن در غَسل، به معناى شستوشوى سر و گردن، سمت راست بدن و سپس طرف چپ بدن همراه با نيت غسل است. درباره «غُسل» قرآن كريم مى فرمايد: (وَإِن كُنتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُواْ...)[3]; و اگر جنب بوديد، خود را پاك سازيد. كه اين طهارت، نتيجه انجام دادن غُسل است. [1]. ر.ك: راغب اصفهانى، مفردات، ص373. [2]. مائده، آيه6. [3]. همان. ________________________________________ فلسفه وضو و غسل چيست؟ احكام شرعى دو گونه اند: 1ـ دسته اى كه برخى از حكمت هاى آنها در قرآن و روايات اسلامى بيان شده است; مانند روزه كه يكى از حكمت هاى آن را قرآن پرهيز از گناه دانسته است (بقره، آيه183). 2ـ احكامى كه در آيات و روايات اشاره اى به فلسفه آنها نشده و يا دست كم به دست ما نرسيده است. در اين موارد ممكن است با دليل هاى عقلى يا تجربى به بخشى از آنها پى ببريم، ولى چون علم و عقل ما محدود است نمى توانيم فلسفه كامل آن را به دست آوريم. البته اين بدان معنا نيست كه انجام كار را بر دانستن حكمتش مبتنى كنيم، بلكه روحيه بندگى خداوند اقتضا مى كند تا فرمان بردار بى چون و چراى پروردگار خود باشيم و هر دستورى را ـ هر چند بدون آگاهى از حكمت آن ـ اطاعت كنيم و اين به معناى تقليد كوركورانه نيست، چرا كه فرض اين است كه پروردگار خود را به خوبى مى شناسيم و مى دانيم كه هرگز فرمانى را به زيان بنده اش صادر نمى كند، بلكه تمام احكام الهى براى رساندن او به كمال و تأمين سعادت و خوش بختى او در آخرت است و هر دستورى به ما دهد، صلاح و خير ما را در آن ديده است. هم چنان كه يك بيمار چون مى داند پزشك معالجش خير و صلاح او را مى خواهد و در پى بهبودى بيمارى اوست، داروهايى را كه برايش تجويز كرده است مصرف مى كند، بدون اين كه از حكمت آنها آگاهى داشته باشد.[1] درباره حكمت و فلسفه وضو و غسل نيز همه حكمت هاى آنها براى ما روشن نيست، ليكن دست كم دو فايده روشن مى توان براى آنها بيان كرد: نخست: فايده بهداشتى; از نظر بهداشتى، شستن دست ها و صورت، آن هم پنج بار در شبانه روز، اثر قابل ملاحظه اى بر نظافت بدن دارد، ضمن اين كه تماس آب با پوست بدن در تعادل اعصاب بسيار مؤثر است. دوّم: فايده اخلاقى و معنوى; از نظر اخلاقى و معنوى نيز چون اين عمل با قصد قربت و براى خدا انجام مى شود، اثر تربيتى دارد و به يك معنا انسان با انجام وضو از فرق سر تا قدم، در راه اطاعت خدا گام بر مى دارد. امام رضا(عليه السلام) فرمود: فرمان به وضو، براى اين است كه بندگان هنگام ملاقات خدا پاك باشندو دستورهاى او را به كار بندند; از آلودگى ها و نجاست ها بر كنار شوند; علاوه بر اين، وضو سبب مى شود كه آثار خواب و كسالت از انسان برطرف شده و قلب براى قيام در پيشگاه خدا نور و صفا يابد.[2] غسل نيز فلسفه مشابهى دارد و طهارت و پاكى بدن از آلودگى ها در آن نهاده شده و مانند عبادت، سبب تقرب الهى و رشد معنويت انسان است.البته برخى مى گويند: موضع خاصى در غسل نجس شده و شستن همان موضع بايد كافى باشد، پس چرا همه بدن را بايد شست؟ درپاسخ بايد گفت:از نكاتى كه دانشمندان مى گويند و هم چنين روايتى كه از امام رضا(عليه السلام) نقل شده است استفاده مى شود كه جنابت، همه بدن را تحت تأثير قرار مى دهد، نه موضع خاصى را، لذا شستن همه بدن لازم است.[3] اين مطالب از آيه 6 سوره مائده نيز استفاده مى شود: (مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَج وَلَـكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ); خدا نمى خواهد براى شما مشكل ايجاد كند، بلكه مى خواهد شما را پاك سازد.[4] هم چنين انسان وقتى در محضر بزرگى قرار مى گيرد، خود را آراسته و نظيف مى نمايد و شرف يابى به محضر خدا به طهارت و نظافت نياز دارد كه با غسل و وضو تأمين مى شود. [1]. محمدحسن نجفى، جواهرالكلام، ج26، ص38. [2]. حرّعاملى، وسائل الشيعه، ج1، ص257; ناصر مكارم شيرازى، پرسش و پاسخ، ص397. [3]. همان، وسائل الشيعه، ج1، ص466; همان، پرسش و پاسخ، ص399. [4]. برگرفته از تفسيرنمونه، ج4، ص291. آيا خداوند، كسى كه نمازش را بخواند، روزه نگيرد و به پيامبران ايمان نياورد، دوست دارد؟ كسى كه به خدا ايمان مى آورد بايد بر همه حرف هاى او گوش بدهد. اگر ما واقعاً به خدا اعتقاد داريم و مى دانيم كه همه فرمان هاى او درست و حكيمانه است، دليلى ندارد كه از بعضى از فرمان هايش اطاعت كنيم و از بعضى دستورهايش سرپيچى كنيم. قرآن كريم كسانى را كه فقط بخشى از احكام خدا را مى پذيرند اعتراض مى كند و مى فرمايد: (أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَـبِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْض)[1]; چرا به برخى احكام ايمان مى آوريد و به برخى كفر مىورزيد. بنابراين كسى كه نماز مى خواند بايد روزه هم بگيرد. [1]. بقره، آيه85. ________________________________________ آيا هنگام خواندن نماز مى توانيم به تلاوت قرآن گوش بدهيم، تا به اين وسيله كم تر متوجه ديگران شويم!؟ گرچه گوش دادن به تلاوت قرآن خوب و داراى ثواب است، ولى هنگام خواندن نماز بهتر است انسان با خشوع، قلب خود را متوجه خداوند بزرگ كند; چنان كه خداوند متعال مى فرمايد: (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِى صَلاَتِهِمْ خَـشِعُونَ)[1]; به راستى كه مؤمنان رستگار شدند، همانان كه در نمازشان فروتنند. [1]. مؤمنون، آيه1ـ2. ________________________________________ با توجه به آيه 9 مؤمنون، محافظت بر نماز به چه معنا است؟ مراد از محافظت بر نماز، حفظ آداب و شرايط و اركان و خصوصيات آن است; آدابى كه ظاهر نماز را از آن چه مايه فساد است حفظ كند و نيز روح نماز را كه حضور قلب است، تقويت نمايد و هم موانع اخلاقى را كه سدّ راه قبول آن است، از بين ببرد.[1] [1]. ر.ك: همان، تفسير نمونه، ج25، ص39; ج14، ص201. ________________________________________ كدام يك از آيات، به شرايط قبولى نماز اشاره دارد؟ عبادت ها، به طور اعم، غير از شرايط صحت، شرايط «قبول» و «كمال» هم دارد; يعنى وقتى از شرايط صحت فقهى برخوردار است موجب رفع عقاب خواهد شد، امّا همين عبادت صحيح آن گاه موجب رشد معنوى و قرب الهى مى شود كه داراى شرايط قبولى نيز باشد. بنابراين يك عبادت گاهى صحيح است، اما رشدآور نيست; يعنى مى تواند ما را از كيفر برهاند، ولى ما را محبوب خدا نمى سازد. اساس شرايط قبول نماز توجه قلبى به نماز و حضور قلب هنگام نماز است كه توجه قلبى روح براى اعمال خارجى است. هر مقدار كه نمازگزار حضور قلب داشته باشد، نمازش را خداوند مى پذيرد، لذا گفته شده با نوافل نماز خودتان را كامل كنيد. تقوا و پرهيزكارى يكى ديگر از شرايط قبولى نماز و اعمال ديگر است; خداوند مى فرمايد: (قُلْ أَنفِقُواْ طَوْعًا أَوْ كَرْهًا لَّن يُتَقَبَّلَ مِنكُمْ إِنَّكُمْ كُنتُمْ قَوْمًا فَـسِقِينَ)[1]; بگو انفاق كنيد; خواه از روى ميل باشد يا اكراه، هرگز از شما پذيرفته نمى شود، زيرا شما قوم فاسقى بوديد. و نيز مى فرمايد: (...إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ)[2]; ... خدا تنها از پرهيزكاران مى پذيرد.[3] برخى از چيزها مانع قبولى نماز است; مانند: ندادن زكات و حقوق واجب، حسد، كبر، غيبت كردن، خوردن مال حرام، شراب خوارى و... . [1]. توبه،آيه53. [2]. مائده،آيه27. [3]. سيد محمدكاظم يزدى، عروة الوثقى، ج1، ص612ـ613. ________________________________________ در مورد بى اعتنائى به نماز، چه آياتى در قرآن آمده است؟ در يك نگاه كلى، قرآن كريم، انسان ها را نسبت به برپايى نماز به چهار دسته تقسيم مى كند: 1. گروهى كه به طور كلى، بى توجه و بى اعتنا به اين فريضه الهى مى باشند و نماز نمى خوانند: از مجرمان ]مى پرسند[ چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت؟ مى گويند از نمازگزاران نبوديم.(مدثر،40ـ43). 2. گروهى كه در اثر بى توجهى به نماز، در بعضى از زمان ها، نماز مى خوانند، خداوند به اينان وعده وارد شدن در وادى «غى» را در دوزخ داده، مى فرمايد: (فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَوةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوَ تِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا)[1]; امّا پس از آنان، فرزندان ناشايسته اى روى كار آمدند كه نماز را تباه كردند و از شهوات پيروى نمودند; پس به زودى مجازات گمراهى خود را خواهند ديد. [1]. مريم،آيه59. اگر كسى تا هنگام ازدواج نماز نخواند و پس از آن نماز خواندن را شروع كند، آيا مى تواند گذشته را با توبه جبران كند؟ توبه با يك جرقه آغاز مى شود، جرقه اى كه در آغاز تنها يك نقطه نورانى و كوچك در قلب است، امّا به تدريج تمامِ آسمانِ تيره و تاريك قلب را فرا مى گيرد. اين نقطه نورانىِ سفيد، انسان را از گذشته تاريك به آينده روشن مى برد. نسبت به گذشته تاريك و سياه، احساس تلخى، پشيمانى و ندامت مى كند و آسمانِ ابر گرفته قلب براى آينده اى روشن آماده بارش رحمت الهى مى شود. قرآن، اين كتاب نويد بخشِ رحمت، به همه مؤمنان فرمانِ توبه مى دهد. در سوره تحريم، آيه 8 مى فرمايد: (يأيّها الذين ءَامنوا توبوا إلى الله توبةً نصوحاً عَسى رَبُّكم أَن يكفّر عنكم سيّئاتكُم و يُدخِلَكُم جَنّــت تجرى مِن تحتها الأَنهـر); اى كسانى كه ايمان آورده ايد! با اخلاصِ كامل توبه كنيد، باشد كه پروردگار از گناهان شما در گذرد و به باغ هايى واردتان كند كه در آن جويبارهايى جارى است. حقيقت توبه همان حالت ندامت و پشيمانى از معصيت و تصميم بر ترك بازگشت به گناه در آينده است.[1]همان طور كه مى دانيد، پشيمانى كار دل است، امّا اگر حقيقى و خالص باشد، آثارى را در رفتار ظاهرى انسان نيز بر جاى مى گذارد. روزى حضرت على(عليه السلام) مردى را ديد كه بدون توجّه به شرايط توبه فقط با زبان مى گفت: «استغفر الله». حضرت به او فرمود: مى دانى استغفار چيست؟ آن گاه شرايط استغفار را براى او توضيح داد و فرمود: اوّل: بايد از كارهاى ناشايست گذشته ات پشيمان باشى; دوم: آن كه تصميم بگيرى ديگر سراغ كارهاى زشت قبلى نروى; سوم: اگر حقّى از بندگان خدا برعهده توست (قرضى گرفته اى و پس نداده اى يا به زور چيزى را از مردم گرفته اى و يا...) ادا كنى; چهارم: اگر حقى از خدا بر عهده توست (مثلا نمازهايى از تو قضا شده و نخوانده اى) آنها را ادا كنى و... . آن گاه پس از اين مراحل با زبان بگويى: «استغفرالله»[2] بعد از توضيح معنا و شرايط توبه، روشن مى شود كه جبران گذشته در مورد نمازهاى خوانده نشده، به اين است كه ما علاوه بر پشيمانى دل، نمازهاى قضا شده رابه جا بياوريم. [1] لامه حلى، كشف المراد، ص444. [2]. صبحى صالح، نهج البلاغه، ص549، كلمه417. ________________________________________ نظر قرآن كريم، درباره اشخاصى كه از همه نظر، مورد تأييد مردم مى باشند و راه راست مى روند و هيچ آزارى به ديگران نمى رسانند، ولى نماز به جا نمى آورند، چيست؟ از نظر اسلام نمى توان گفت كسى كه نماز نمى خواند در راه راست و صراط مستقيم حركت مى كند، زيرا از نظر اسلام، راه راست آن است كه انسان را به پاكى، نيكى، عدل، داد، ايمان و عمل صالح هدايت كند. از آيات قرآن كريم برمى آيد كه «صراط مستقيم»، همان آيين خداپرستى و دين حق و پاى بندى به دستورهاى خداست; يكى از مهم ترين آنها نماز است. خداوند متعال در آيات فراوانى به اين راه اشاره فرموده است: يس،61 ـ 62 / انعام، 161 / آل عمران، 101 و... آرى، نماز يك دستور حتمى و عمومى است; حتّى اگر كسى برفرض بدون خواندن نماز، در بين مردم، درست كار و نيكوكار شناخته شود، از اين قانون مستثنا نيست و نمى توان او را از صالحان دانست. در پايان يادآور مى شويم ترك نماز، صورت هاى مختلفى دارد كه در برخى موارد، ترك نماز موجب كفر و ارتداد است . ________________________________________ چرا اين همه عقوبت براى ترك نماز و بى توجهى به آن ذكر شده است؟ با توجّه به اين كه عذاب اخروى بازتاب كردار دنيوى آدمى است و از آثار وضعى عمل ما مى باشد و چون نماز آثار و بركات و فوايد بى شمار دنيوى و اخروى دارد، شخصى كه نماز نمى خواند يا آن را سبك مى شمارد، از آثار، بركات و فوائد نماز محروم مى ماند، كه بازتاب و اثر وضعى اين محروميت، عقوبت هاى فراوانى است كه براى ترك نماز و بى توجهى به آن بيان شده است. ________________________________________ كسى كه نماز نخواند جايگاهش در بهشت است يا جهنّم؟ در اين زمينه، تنها نگاهى گذرا به آيات قرآن مى اندازيم: انسان بى نماز، چگونه ادعاى پاكى مى كند؟ در حالى كه نماز ياد خداست (طه، 14) و هر كه از ياد خدا روى گرداند، زندگى تنگ و سختى خواهد داشت و در قيامت نابينا محشور خواهد شد (طه، 124) و در قيامت، آن گاه كه بهشتيان از گنه كاران مى پرسند: چه چيز شما را به دوزخ فرستاد؟ مى گويند: ما از نمازگزاران نبوديم(مدثر،40ـ 43) چون اگر نماز مى خواندند، نماز آنها را به ياد خدا انداخته، از فحشا و منكر نهى مى كرد (عنكبوت، 45). پس دورى از نماز، علاوه بر اين كه خود، گناه بزرگى است، مقدمه گناهان ديگر و سختى و تنگ دستى و تاريكى دل است و به ياد خدا بودن، موجب آرامش قلب هاست (رعد، 28).[1] [1]. ر.ك: همان، ج16، ص283 ـ 294; سيدحسين موسوى راد لاهيجى، نماز از ديدگاه قرآن و حديث. ________________________________________ آيا كسى كه نماز نخواند مسلمان است؟ مسلمان است، زيرا «كافر، كسى است خدا را منكر شود يا براى خدا شريك قرار دهد يا پيغمبرىِ حضرت خاتم الأنبياء محمدبن عبدالله(صلى الله عليه وآله) را قبول نداشته باشد. هم چنين اگر در يكى از اينها شك داشته باشد و نيز كسى كه ضرورى دين، يعنى چيزى را كه مثل نماز و روزه، مسلمانان جزء دين اسلام مى دانند، منكر شود كافر و نجس است، البته اگر چنان چه بداند آن چيز ضرورى دين است و انكار آن چيز به انكار خدا يا توحيد يا نبوّت برگردد، نجس است و اگر نداند، احتياطاً بايد از او اجتناب كرد... .»[1] پس آنچه باعث كفر و نجاست انسان مى شود، انكار نماز است، نه سهل انگارى و نخواندن نماز. به هر حال ترك نماز اثرهايى دارد كه به نمونه اى از آنها درآيات و روايات اشاره مى كنيم: 1. رسول اكرم مى فرمايد: كسى كه بدون عذر، نمازش را ترك كند، قطعاً اعمال خيرش حبط و بى فايده مى گردد.[2] 2. اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى فرمايد: اللهم العن من ترك الصلوة متعمداً; خدايا لعنت كن كسى را كه عمداً نماز را ترك كند.[3] 3. ترك نماز، موجب ورود در آتش است: مؤمنان از مجرمان سؤال مى كنند كه چه چيز شما را به دوزخ انداخت؟! مى گويند: ما از نمازگزاران نبوديم.[4] 4. پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: كسى كه نمازش را سبك بشمارد، از من نيست; و الله بر سر حوض كوثر بر من وارد نخواهد شد.»[5] و… [1]. توضيح المسائل مراجع، مطابق با فتاواى دوازده نفر از مراجع معظّم تقليد، ج1، ص84، مسئله 106 از رساله امام1. [2]. ر.ك: محدث نورى، مستدرك الوسائل، ج3، ص45. [3]. همان، ص91. [4]. مدثر، 40 ـ 43. [5]. بحارالانوار، ج79، ص224. در آيه شريفه: (وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلَوةِ) ; از صبر و نماز استعانت بجوييد، تفسير اين آيه را بيان كنيد. الف) اين آيه شريف، به دو ركن اساسى اشاره نموده است و تنها راه پيشرفت و پيروزى بر مشكلات را دو چيز مى داند: استقامت كردن در برابر مشكلات و ارتباط پيدا كردن با خداوند متعال به وسيله نماز، چون «صبر» هر بلا و حادثه بزرگى را كوچك و ناچيز مى كند و «نماز» روى آوردن و پناه بردن به خداست كه باعث مى گردد روح ايمان زنده شود و به آدمى مى فهماند به جايى تكيه كرده كه انهدام پذير نيست و به ريسمانى چنگ زده كه پاره شدنى نيست. كسانى كه از اين دو ركن بهره مند هستند، مى توانند با توجه به آثار و فوايدى كه اين دور ركن در بر دارند، خود را براى عمل به آن آماده سازند، چرا كه «نماز» نوعى سپاس گزارى است كه مى توان با آن وظيفه بندگى را برابر خوبى هاى خداوند بيان كرد و به تكامل روحى رسيد واز قدرت نامتناهى خداوند يارى طلبيد; نماز مهار كننده غرايز سركش و روح طغيان در آدمى است و خلاصه آن كه نماز فرد را به مبدأ لا يزال الهى پيوند مى دهد. صبر امرى اكتسابى است و انسان مى تواند ـ اگر صبور نيست ـ آن را به دست آورد. براى اين منظور فرد مى تواند با تمرين و ممارست در برابر مشكلات و رنج ها خود را بيازمايد و صبر پيشه كند. «صبر» زمينه ايستادن و مقاومت و در مقابل گناهان و تكاليف و مصيبت ها را در نفس انسان فراهم مى كند; با انجام دادن اين دو ركن انسان به رستگارى و پيروزى قطعى مى رسد. ب) كلمه «استعانت» به معناى طلب كمك است و مربوط به هنگامى است كه نيروى انسان به تنهايى نمى تواند حادثه اى را كه پيش آمده، طبق مصلحت خود بر طرف كند، در حالى كه اگر مى فرمود: «صبر كنيد» و «نماز بخوانيد» اين معنا را براى مخاطب نمى فهماند. ج) «خشوع» يكى از صفات بر جسته «مؤمنان» و «متّقين» به شمار مى آيد و به معناى حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است كه در برابر شخص بزرگ يا حقيقت مهمى در قلب انسان به وجود مى آيد و آثارش در بدن ظاهر مى شود. با وجود اين امر، نماز از حالت الفاظ و حركات بى روح و فاقد معنا و خسته كننده و سنگين خارج مى شود.[1] خشوع كنندگان، آن چنان كه قرآن بيان مى كند،[2] كسانى هستند كه قيامت را باور دارند و مى دانند كه بازگشت آنان به سوى خداست. همين قيامت باورى است كه موجب خشيت و تواضع قلبى مى شود و امكان استعانت از نماز و صبر را فراهم مى كند. [1]. ر.ك: همان، تفسير نمونه، ج1، ص218، ج14، ص194; همان، الميزان، ج1، ص152; جعفر سبحانى، پرسش ها و پاسخ هاى مذهبى، ج3، ص41; محمد تقى مصباح يزدى، اخلاق در قرآن، ج1، ص412. [2]. بقره،آيه45 و 46. ________________________________________ با توجه به آيه 45 سوره عنكبوت، نهى نماز از فحشا و منكر چگونه است؟ چرا با اين كه نماز،بازدارنده انسان از زشتى هااست، ولى بعضى انسان هاى نمازخوان به كارهاى ناشايست دست مى زنند؟ با توجه به آيه: (...و أقم الصّلوة إنّ الصّلوة تنهى عن الفحشآء و المنكر...)[1]. نماز عملى عبادى و ذكر و توجه خاصى به خداوند سبحان است و اثر طبيعى آن ايجاد روحيه اى در انسان است كه او را از فحشا و منكر باز مى دارد و نفسش را از زشتى هاى گناه پاك مى كند. طبيعت نماز،انسان را به ياد نيرومندترين عامل باز دارنده; يعنى اعتقاد به مبدأ و معاد مى اندازد، داراى اثر بازدارندگى از فحشا و منكر است، زيرا كسى كه روزى پنج بار با بدن پاك و لباس پاك روى به درگاه خدا آورده و تكبير بگويد، خدا را از همه چيز برتر و بالاتر شمرده و به ياد نعمت هاى او افتد و حمد و سپاس او را گويد و... اين امور سدّ نيرومندى در برابر گناه محسوب مى شود و او را از فحشا و منكر باز مى دارد، ولى هر نمازى به همان اندازه كه از شرايط كمال و روح عبادت برخوردار است، نهى از فحشا و منكر مى كند; گاه نهى كلى و جامع و گاهى نهى جزئى و محدود دارد. بى ترديد كسى كه نماز مى خواند، هر چند نمازش صورى و آلوده به گناه نيز باشد، نماز در او بى تأثير نخواهد بود، گرچه ممكن است تأثير اين گونه نماز ضعيف باشد، زيرا اگر اين گونه افراد همان نماز را هم نمى خواندند، چه بسا از اين هم آلوده تر بودند، پس نهى از فحشا و منكر مراتبى دارد و هر نمازى با توجه به ميزان رعايت شرايط آن، نماز خوان را از آن نهى مى كند.[2] وياممكن است عارضه اى از قبيل: عدم حضور قلب، عدم خلوص و نقصان شرايط بر نماز با ويژگى هاى ياد شده، اثر آن را ضعيف نمايد. بنابراين، هر چه توجه به خدا در نماز، افزايش يابد و خضوع و خشوع در آن كامل و اخلاص در آن بيشتر شود، اثر بازدارندگى آن نيز بيشتر و هر مقدار جنبه هاى ياد شده ضعيف شود، بازدارندگى آن نيز ضعيف خواهد شد. قرآن كريم در ادامه آيه ياد شده مى فرمايد: (وَلَذِكْرُ اللهِ أَكْبَرُ)[3]; ذكر خدا از آن هم بالاتر و برتر است; يعنى نماز نه تنها عامل بازدارنده از فحشا و منكر است، بلكه موجب حيات و آرامش دل و ريشه و مايه اصلى هر خير و سعادت است. يادآورى اين نكته لازم است كه نماز، (قطع نظر از مضمون عالى آن) با توجه به شرايط صحت نيز دعوت به پاك سازى زندگى مى كند، چرا كه مكان نمازگزار، فرشى كه بر آن نماز مى خواند، آبى كه با آن وضو مى گيرد و غسل مى كند و محلى كه در آن غسل و وضو انجام مى شود، بايد از هر گونه غصب و تجاوز به حقوق ديگران پاك باشد. كسى كه آلوده به تجاوز و ظلم، ربا، غصب، كم فروشى، رشوه خوارى و كسب اموال حرام باشد، چگونه مى تواند مقدمات نماز را فراهم سازد؟ بنابراين، تكرار نماز در پنج نوبت، در شبانه روز، خود دعوتى به رعايت حقوق ديگران است[4]. [1]. عنكبوت،آيه45. [2] ر.ك: همان، تفسير نمونه، ج16، ص285. [3] عنكبوت،آيه45. [4]. ر.ك: الميزان، ج16، ص133 - 137; تفسير نمونه، ج16، ص284 - 294; سيد على اكبر قرشى، تفسير احسن الحديث، ج8، ص147. ________________________________________ فوايد نماز و اعتقاد به خدا براى مؤمن چيست؟ چه اثراتى مى تواند در زندگى او داشته باشد؟ اگر مى خواهيم از حالت سستى در مسئله نماز خارج شويم، بايد به آثار نماز و عواقب سبك شمردن آن توجه نموده و درباره آن تفكر كنيم; برخى از آنها عبارتند از: 1. نماز سدّى در برابر گناهان آينده است. همانا نماز از فحشا و منكرات جلوگيرى مى كند.[1] 2. نماز به اعمال انسان ارزش مى دهد و در صورت قبولى آن، ساير اعمال هم پذيرفته مى شود. پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمود: در قيامت، ابتدا نماز بنده بررسى مى شود، اگر مورد قبول واقع شد، بقيه اعمال وى نيز بررسى مى شود و اگر قبول نشد بقيه اعمال رسيدگى نمى شوند.[2] 3. نماز خُرد كننده شياطين است; از اين رو شيطان همواره مى خواهد انسان را از نماز دور كند. شيطان مى خواهد شما را از ياد خدا و نماز باز دارد.[3] 4. نماز ستون دين است پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: نماز ستون دين است، هر كس نمازش را ترك كند، دينش را منهدم و خراب كرده است.[4] 5. نماز شيطان را دور مى كند پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: شيطان از بنى آدم مى ترسد، مادامى كه بر نمازهاى پنج گانه محافظت مى كند، ولى وقتى در نماز سست شد، بر او مسلّط مى شود و او را وادار به ارتكاب گناهان كبيره مى كند.[5] 6. نماز از اركان دين است امام باقر(عليه السلام) فرمود: اسلام بر پنج چيز بنا شده است: 1ـ نماز، 2ـ زكات، 3ـ حج، 4ـ روزه، 5ـ ولايت.[6] 7. نبايد نماز را سبك شمرد پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: كسى كه نمازش را سبك بشمارد، از من نيست. والله بر سر حوض كوثر بر من وارد نخواهد شد.[7] 8. شفاعت اهل بيت(عليهم السلام) در قيامت: امام صادق(عليه السلام) فرمود: شفاعت ما به كسى كه نمازش را سبك بشمارد، نمى رسد.[8] 9. نماز، مهم ترين وسيله براى ارتباط با خدا و نزديكى به او و ضامن سعادت ابدى انسان است. اگر انسان به دنبال آرامش و آسايش روح و روان در اين دنيا هم باشد، باز نماز است كه چنين نتيجه اى مى دهد، چرا كه نماز ذكر خداست: (ألا بذكر الله تطمئن القلوب)[9]; آگاه باشيد! تنها با ياد خدا دل ها آرامش مى يابد. 10. نماز، روح نظم و انضباط را در انسان تقويت مى كند. [1]. عنكبوت،آيه45. [2]. بحارالانوار، ج79، ص227. [3]. مائده،آيه91. [4]. همان، ص202. [5]. همان. [6]. همان، ص234. [7]. همان، ص224. [8]. همان، ص227. [9]. رعد،آيه28. ________________________________________ با توجه به آيه 4 سوره اعراف شكى نيست كه خداوند از همه خلايق سؤال مى كند، ولى پرسش اين است كه در يك حديث مى خوانيم كه نخستين سؤال در قيامت از دوستى با اهل بيت است، در حديث ديگرى مى خوانيم كه نخستين پرسش، از نماز است. وجه جمع اين دو حديث چگونه است؟ همان طور كه اشاره شد در اصل سؤال هيچ جاى ترديدى نيست[1] اما در اين كه در قيامت نخست از چه چيزى سؤال مى شود، روايات متعددى داريم; امام صادق(عليه السلام)مى فرمايد: اوّل ما يحاسب به العبد على الصلاة فاذا قبلت قبل منه سائر عمله و اذا ردّت عليه ردّ عليه سائر عمله; نخستين چيزى كه آدمى بر آن محاسبه مى شود، نماز است. اگر نماز پذيرفته شد، ديگراعمال هم قبول مى شود و اگر نماز ردّ شد، ديگر اعمال هم ردّ مى شود.[2] در روايت ديگر مى خوانيم: اول ما يسأل العبد اذا وقف بين يدى الله تعالى عن الصلاة فان زكت صلاته زكى سائر عمله و ان لم تزك صلاته لم يزك عمله; هنگامى كه آدمى در پيشگاه خداوند تعالى قرار گيرد، نخست از نماز سؤال مى شود. اگر نمازش پاك بود، ديگر اعمالش هم پاك مى شود و اگر نمازش پاك نبود، ديگر اعمالش هم پاك نمى شود.[3] در حديث سومى، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد: اول ما يسأل عنه العبد حبنا اهل البيت; نخستين چيزى كه ]در قيامت[ از انسان سؤال مى شود، دوستى ما اهل بيت است.[4] در روايت چهارمى امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: انّ اول ما يسأل عنه العبد اذا وقف بين يدى الله عزوجل الصلوات المفروضات و عن الزكاة المفروضة و عن الصيام المفروض و عن الحج المفروض و عن ولايتنا اهل البيت; هنگامى كه انسان در پيشگاه خداوند متعال قرار مى گيرد، نخست از نمازهاى واجب، زكات واجب، روزه واجب، حج واجب و ولايت ما اهل بيت سؤال مى شود.[5] اين روايات با هم منافات ندارد، چون مراد از «اوّل» در اين روايات و امثال آن، اوّل اضافى و نسبى است به دو بيان: 1.در قيامت آن گاه كه از اعمال بندگان سؤال مى شود، نخست نماز سؤال و محاسبه مى شود; از همين رو در روايت اول و دوم كلمه «عمل» ذكر شده است و هنگامى كه از اعتقادات سؤال مى شود، نخستين سؤال از محبت اهل بيت مى باشد. شيخ صدوق در بيان عقايد اماميه مى گويد: «پس از معرفت (اعتقادات) نخستين عملى كه از ميان اعمال آدمى، محاسبه مى شود، نماز است».[6] پس به يك معنا بنابر نظر مرحوم صدوق، سؤال از اعتقادات مقدم بر سؤال از نماز است. ضمن اين كه يكى از شرايط قبولى نماز و ديگر عبادات اعتقاد به ولايت اهل بيت است.[7] بر اين اساس نخستين چيزى كه سؤال مى شود، ولايت اهل بيت خواهد بود. 2.اين كه زمان هردوپرسش متفاوت است،زيراباتوجه به رواياتى كه ازپيامبررسيده :مادرهفت جايگاه به شما سركشى مى كنيم، هنگام وفات، درقبر، هنگام برانگيخته شدن ازقبر، هنگامى كه پرونده عمل را اعطا مى كنند، وقت حساب رسى، وقت ميزان اعمال وهنگام عبورازصراطو درآن جا محبت ما كارساز است[8] و با توجه به اهميتى كه مسئله ولايت دارد[9]، مى توان گفت زمان پرسش از ولايت علاوه برقيامت اول بار درعالم قبر و برزخ صورت مى گيرد. [1]. ر.ك: تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازى و ديگران ج 6، ص 86. [2]. شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج1، ص208. [3]. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج4، ص110. [4]. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج7، ص260 و ج27، ص79. [5]. همان، ج80، ص10; همان، وسائل الشيعه، ج4، ص123. [6]. شيخ صدوق، امالى، ص641. [7]. ر.ك: همان، وسائل الشيعه، ج1، ص118ـ125. [8]. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج7، ص248. [9]. همان، اصول كافى، ج2، ص21. ________________________________________ «حفاظت از نماز» در كدام سوره آمده است؟ درباره حفاظت از نمازها، چهار آيه در چهار سوره آمده است كه در يك آيه، خداوند به حفاظت از نماز امر مى فرمايد و در سه آيه ديگر آن را صفتى براى مؤمنان و يا نمازگزاران ذكر مى نمايد. 1. (حَـفِظُواْ عَلَى الصَّلَوَ تِ وَالصَّلَوةِ الْوُسْطَى)[1]; در انجام همه نمازها و ـ به خصوص ـ نماز وُسطى ]=نماز ظهر [كوشا باشيد. 2. (وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ ى وَهُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ )[2]; ]يقين بدان[ آنها كه به آخرت ايمان دارند، به آن (=قرآن) ايمان مى آورند و بر نمازهاى خويش، مراقبت مى كنند. 3.سوره مؤمنون آيه9. 4. سوره معارج آيه34 [1]. بقره،آيه238. [2]. انعام،آيه92. درباره اهميت خواندن نماز توضيح دهيد؟ خداوند متعال مى فرمايد: (اتْل مآ أوحى إليك مِن الكتـب و أقم الصّلوة إنّ الصّلوة تنهى عن الفحشآء و المنكر و لذكر اللَّه أكبر و اللَّه يعلمُ ما تصنعون)[1]; آنچه از كتاب به سوى تو وحى شده است بخوان و نماز را برپادار، كه نماز از كار زشت و ناپسند باز مى دارد و قطعاً ياد خدا بالاتر است و خدا مى داند چه مى كنيد. در آيه ديگرى مى فرمايد: (يـأيّها الّذين ءامنواْ استعينواْ بالصّبر و الصّلوة إنّ اللَّه مع الصّـبرين)[2]; اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از شكيبايى و نماز يارى جوييد، زيرا خدا با شكيبايان است. هم چنين مى فرمايد: و در دو طرف روز ]اول و آخر آن [و نخستين ساعات شب، نماز را برپادار، زيرا خوبى ها بدى ها را از ميان مى برد... .[3] بنابراين، نماز يك تكليف الهى بوده و بر تمام انسان هاى مكلف واجب است و تمام تكاليف و دستورهاى خداوند، در راستاى خوش بختى و به كمال رسيدن انسان است. گرچه خوش بختى تنها در نماز نيست،اما مى توان از نماز و عبادت به بهترين و مؤثرترين عامل خوش بختى و عاقبت به خيرى انسان و بهترين و محبوب ترين عمل نزد خداوند متعال نام برد; چنان كه از پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)سؤال شد: كدام اعمال نزد خداوند متعال محبوب ترين است؟ فرمود: الصلاة لوقتها; نمازى كه در وقت خوانده شود.[4] اميرمؤمنان على(عليه السلام) هم مى فرمايد: هيچ عملى نزد خداوند محبوب تر از نماز نيست; پس امور دنيا، شما را از اوقات آن و خواندن آن در وقت، باز ندارد و به خود مشغول نكند.[5] نماز عامل خوش بختى است و عاقبت و سرنوشت انسان در روز قيامت به نماز بستگى دارد، زيرا امام باقر(عليه السلام)فرمود: اولين سؤال روز حساب از انسان، نماز است، اگر نماز انسان قبول شود، ديگر اعمال نيز قبول مى گردد.[6] «نماز» از واجباتى است كه در قرآن كريم و روايات اسلامى بيشترين تأكيد و سفارش بر آن شده و تكليف واجبى است كه مكلف ـ حتى در حال مرگ ـ بايد آن را به جا بياورد و تحت هيچ شرايطى نبايد ترك شود و توصيه تمام انبياى الهى به امت هايشان بوده و در روز حساب رسى نيز اگر اين عمل (نماز) پذيرفته شود، ديگر اعمال نيز مقبول مى افتد. [1]. عنكبوت،آيه45. [2]. بقره،آيه153. [3]. هود،آيه114. [4]. همان، ج80، ص13. [5]. همان. [6]. علامه طباطبائى، الميزان، ج16، ص133 و ترجمه الميزان، ج16، ص209. ________________________________________ تفاوت اهل نماز با كسانى كه يك روز نماز مى خوانند و يك روز نمى خوانند، در جهان آخرت چگونه است؟ آگاهى از ارزش و اهميت نماز و دانستن جايگاه نمازگزار، ما را به تفاوت نمازگزار و كسى كه به نماز كم تر اهميت مى دهد رهنمون مى سازد. نماز در دين مقدس اسلام، از اهميت ويژه اى برخوردار است و يكى از فروع دين و حتى ستون دين به حساب مى آيد و قرآن كريم، با تعبيرهاى مختلفى، مانند «اقيمواالصلوة و...» بر واجب بودن آن تصريح فرموده است، تا جايى كه اگر نماز قبول شود، كارهاى ديگر هم زمينه قبولى پيدا مى كنند.[1] قرآن كريم به جا آوردن نماز را سبب رستگارى مى داند (قد افلح من تزكى و ذكر اسم ربه فصلى);[95] به راستى رستگار شد هر كه پاكى ورزيد و نام پروردگارش را ياد كرد پس نماز گزارد. و نيز مى فرمايد: (وَ الَّذِينَ يُؤمِنُونَ بِالأَخِرَةِ يُؤمِنُونَ بِهِ وَ هُم عَلَى صَلاَتِهِم يُحفِظُونَ);[2] آنان كه به آخرت ايمان دارند، به آن ]كتاب قرآن[ ايمان مى آورند و مراقب نمازهاى خويش هستند. در اين آيه، از ميان تمام دستورهاى دينى، فقط به نماز اشاره شده است و نماز مظهر پيوند با خدا و ارتباط با اوست; به همين دليل، از همه عبادت ها برتر و بالاتر است.[3] اهميت نماز در روايات اسلامى نيز بر كسى پوشيده نيست; ازجمله: سلمان فارسى نقل مى كند كه در خدمت پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) نشسته بودم; آن حضرت شاخه خشكى را گرفت و تكان داد تا تمام برگ هايش فرو ريخت، سپس رو به من كرد و فرمود: سؤال نكردى كه چرا اين كار را كردم؟ عرض كردم بفرماييد چرا؟ فرمود: هنگامى كه مسلمان وضو بگيرد و خوب وضو بگيرد و سپس نمازهاى پنج گانه را به جا آورد، گناهان او فرو مى ريزد; همانگونه كه برگ هاى اين شاخه فرو ريخت.[4] حضرت على(عليه السلام) از پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند كه فرمود: نمازهاى پنج گانه براى امت من، مانند نهر آب جارى است كه بر در خانه يكى از شما باشد. آيا گمان مى كنيد اگر كثافتى در تن او باشد و روزى پنج بار در آن غسل كند، آيا چيزى از آن بر جسد او خواهد ماند؟! به خدا سوگند كه نمازهاى پنج گانه براى امت من، چنين است.[5] هم چنين در روايتى مشهور كه از امام باقر(عليه السلام) نقل شده است كه فرمودند: اولين چيزى كه بنده بدان محاسبه مى شود نماز است; اگر پذيرفته شد، اعمال ديگر نيز پذيرفته خواهد شد و اگر ردّ شود، ديگر اعمال نيز ردّ خواهد شد.[6] [1]. ر.ك: محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج10، ص394. [2]. اعلى،آيه14 و 15. [3]. انعام،آيه92. [4]. ر.ك: همان، تفسير نمونه، ج5، ص347. [5]. طبرسى، مجمع البيان، ج5 و 6، ص307. [6]. همان، 308. [7]. ر.ك: همان، بحارالانوار، ج80، ص25. ________________________________________ رفتارهاى مناسب و مؤثّر پدر و مادر براى نمازخوان كردن فرزندان را بيان كنيد: برخى از رفتارهايى كه پدر و مادر در خصوص نمازخوان كردن فرزندان لازم به رعايت هستند، به شرح ذيل مى باشد: 1. بالا بردن سطح آگاهى و شناخت فرزندان به طور غير مستقيم نسبت به فوايد نماز و نقش آن در زندگى انسان. 2. زبان نرم و گويا با حكمت و موعظه و گفتوگوى جذاب و دل پسند درباره نماز و عمل به واجبات دينى: (ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَـدِلْهُم بِالَّتِى هِىَ أَحْسَن)[1]; به راه پروردگارت با حكمت و پند پسنديده فراخوان و به روشى كه آن ]روش[ بهتر است، با آنان مناظره كن. 3. فراهم كردن امكانات دل پذير (مانند: زيبا سازى محل، تهيه عطر، تهيه كردن سجاده براى فرزند)، كوتاه بودن برنامه نماز، تشويق و وعده جايزه، استمرار در برنامه ها و... . 4. مشاوره با افرادى كه در اين زمينه مهارت دارند. 5. آگاهى دقيق از شرايط امر به معروف و نهى از منكر براى والدين. 6. تمرين عملى، به اين صورت كه پدر يا مادر از فرزند بخواهند كه هم زمان با آنها به نماز بايستد و هر آن چه آنها به زبان جارى كردند او نيز تكرار كند. 7. بردن به مساجد براى شركت در نماز جماعت: از سفارشات حضرت لقمان(ع) به فرزندش اين است كه فرزندم! نماز بسيار بخوان! و هرگز نماز را از اول وقت تأخير نينداز و با جماعت نمازبگذار، هر چند در سخت ترين حالات باشد.[2] 8. تهيه و نمايش فيلم هايى درباره نماز.[3] [1]. نحل،آيه125. [2]. كلينى، اصول كافى، ج8، ص348. [3]. ر.ك: همان، تفسير نمونه، ج11، ص454ـ462; همان، ج17، ص47ـ48. ________________________________________ چه كنيم كه براى نماز صبح خواب نمانيم و يا اگر پدر و مادر صدا زدند از خواب بلند شويم؟ 1. كتاب هايى درباره اهميت و ارزش نماز مطالعه كنيد، تا شناخت شما در مورد نماز بيشتر شود. وقتى بدانيم نماز به معناى ارتباط و سخن گفتن مستقيم با خداوند بزرگ است و اين بالاترين توفيقى است كه يك انسان مى تواند از آن برخوردار باشد، سعى مى كند همواره خود را آماده سازد. قرآن كريم مى فرمايد: (...وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ)[1]; ... آنها كه به آخرت ايمان دارند به آن (قرآن) ايمان مى آورند و مراقب نمازهاى خويش مى باشند. 2. سعى كنيد براى نماز برنامه ريزى كنيد; مثلا شب ها كمتر غذا بخوريد و زودتر بخوابيد و از هر گونه سستى و تنبلى دورى كنيد، زيرا سستى و تنبلى به ويژه براى نماز صبح از وسوسه هاى شيطان است. براى رهايى از وسوسه هاى شيطان شايسته است به خداوند بزرگ پناه برد: (قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس * مَلِكِ النَّاس * إِلَـهِ النَّاسِ * مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاس * الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاس * مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ)[2]; بگو پناه مى برم به پروردگار مردم، پادشاه مردم، خداى مردم، از شر وسوسه هاى شياطين از جنى و انسانى و... .[3] [1]. انعام،آيه92. [2]. ناس،آيه1ـ6. [3]. ر.ك: همان، ج5، ص342. ________________________________________ چرا خواندن قرآن واجب نيست، ولى نماز خواندن هميشه واجب است؟ قرائت قرآن واجب نيست، ولى در آيات و روايات سفارش فراوانى بر آن شده است; براى مثال در آيه 20 سوره مزمل مى خوانيم: (... فاقرءُوا ما تيسَّر من القرءان...); آنچه براى شما ميسر است قرآن بخوانيد. در روايتى از امام صادق(عليه السلام) آمده است: قرآن عهد و فرمان خداوند به بندگانش مى باشد، شايسته آن است كه انسان مسلمان در پيمان خود نظر كند و هر روز پنجاه آيه از آن بخواند.[1] از اين نكته نبايد غفلت شود كه هر حكم واجبى، حكمت يا حكمت هايى دارد، ولى چنين نيست كه هر چه فايده و حكمتى هر چند بسيار و مهم داشته باشد، واجب شود; يعنى اين رابطه حالت عكس ندارد، زيرا علاوه بر لزوم وجود حكمت و فايده، در واجب شدن يك حكم توان مخاطب نيز لحاظ مى شود و چه بسا حكم با فايده اى كه اگر براى همه مردم مشقّت بار نبود، واجب مى شد، ولى به جهت رعايت حال مردم واجب نشده، ليكن بر آن، تأكيد فراوان شده است; مانند مسواك كردن. قرائت قرآن نيز براى همه ممكن نيست و مقدماتى نياز دارد; مانند: سواد و توانايى قرائت مصحف، براى كسانى كه حافظ قرآن نيستند (به ويژه در گذشته كه آموختن قرائت و تهيه مصحف (قرآن) چندان ساده نبود). بنابراين، نبايد به احكام يك سويه نگريست. افزون بر آنچه گذشت، در نماز -كه از مهم ترين واجبات است- قرائت قرآن جزء واجب آن است. سوره «حمد» و سوره «توحيد» يا غير آن از سوره هايى است كه هنگام قرائت نماز، بارها خوانده مى شوند و اساساً نماز بدون قرائت سوره حمد، صحيح نيست، امّا اين كه چرا نماز واجب شده، بايد گفت: 1. «نماز» از واجباتى كه در قرآن كريم و روايات اسلامى بيشترين تأكيد و سفارش بر آن شده و تنها واجبى است كه مكلف ـ حتى در حال احتضار ـ بايد آن را به جا بياورد و تحت هيچ شرايطى نبايد ترك شود و توصيه تمام انبياى الهى به امت هايشان بوده و در روز حساب رسى نيز اگر اين عمل (نماز) مورد قبول واقع شود، ساير اعمال نيز مقبول مى افتد. خداوند در آيه هاى مختلف قرآن، بر وجوب نماز تصريح فرموده: (و أقيموا الصّلوة و ءاتوا الزكوة و أطيعوا الرسول لعلّكم ترحمون)[2]; و نماز را به پا داريد و زكات بدهيد و پيامبر ]خدا[ را فرمان بريد تا مورد رحمت قرار گيريد. «اقيموا» صيغه امر است و امر نيز بر وجوب دلالت مى كند و... . 2. در روايات اسلامى هم، مطالبى درباره علت وجوب نماز آمده است; از جمله امام رضا(عليه السلام)است كه در صفحه پيشين آمد.[3] هم چنين نماز، غفلت زدا بوده و خودبينى و كبر را از بين مى برد و پرده هاى غرور و خودخواهى را كنار مى زند و وسيله پرورش فضايل اخلاقى و تكامل معنوى انسان است.[4] [1]. كلينى، اصول كافى، ج2، ص609; براى آگاهى بيشتر از فضائل قرآن ر.ك: اصول كافى، ج2، كتاب فضل القرآن; على اكبر تلافى، فضائل القرآن. [2]. نور،آيه56. [3]. همان، وسايل الشيعه، ج4، ص8 و 9. [4]. ر.ك: ناصر مكارم شيرازى و همكاران، تفسير نمونه، ج16، ص289ـ294. از كدام آيه قرآن كريم، حكم وجوب نماز استفاده مى شود؟ به چه نحو مى توان از حكم وجوب نماز آگاهى يافت؟ خداوند در آيه هاى مختلف قرآن، بر وجوب نماز تصريح فرموده: (و أقيموا الصّلوة و ءاتوا الزكوة و أطيعوا الرسول لعلّكم ترحمون)[1]; و نماز را به پا داريد و زكات بدهيد و پيامبر ]خدا [را فرمان بريد، تا در رحمت قرار گيريد. «اقيموا» صيغه امر است و امر نيز بر وجوب دلالت مى كند و نيز مى فرمايد: (إِنَّ الصَّلَوةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَـبًا مَّوْقُوتًا)[2]; ... همانا نماز بر مؤمنان، در اوقات معين مقرر شده است. درباره علت وجوب نماز هم، مطالبى در روايات اسلامى آمده است; از جمله امام رضا(عليه السلام) فرمود: علت تشريع نماز، توجه و اقرار به ربوبيّت پروردگار و مبارزه با شرك و بت پرستى و قيام در پيشگاه پروردگار در نهايت خضوع و تواضع و اعتراف به گناهان و تقاضاى بخشش از گناهان گذشته و نهادن پيشانى بر زمين همه روز براى تعظيم خداوند است و نيز اين كه انسان همواره هوشيار و متذكر باشد كه گرد و غبار فراموشى بر دل او ننشيند و مغرور نشود. خاشع و خاضع باشد، ... و همين توجه به خداوند متعال و قيام در برابر او، انسان را از گناهان باز مى دارد و از انواع فساد جلوگيرى مى كند.[3] [1]. نور،آيه56. [2]. نساء،آيه103. [3]. شيخ حرعاملى، وسايل الشيعه، ج4، ص8 و 9. ________________________________________ چرا بايد از خدا تشكر و قدردانى كنيم؟ در حالى كه نه در دنيا آمدن خود و نه در مرگ خود نقشى نداريم و ناخواسته به دنيايى آمده ايم كه هيچ كدام از چيزهايى كه در آن است به انتخاب و ميل ما نبوده و نيست، پس عبادت مانند نماز كه يك تشكر و قدردانى از خداست براى چيست؟ در پاسخ توجه به چند نكته ضرورى است: الف) اصل آفرينش موجودات ـ و از جمله انسان ها ـ خير محض است و در چيزى كه خير محض باشد و هيچ شرّى در آن تصور نشود، بحث از جلب رضايت و عدم آن بيهوده است.[1] هيچ موجودى به اختيار خود در اين عالم پا به عرصه وجود نگذاشته است و اساساً خداوند براى آنچه انجام مى دهد هرگز بازخواست و بازپرسى نمى شود: (لا يسئل عما يفعل...)[2] ب) هر چند انسان، بدون اختيار خود به اين جهان آمده است، امّا خداوند متعال بر اساس نظم امور، درنهاد و جوهر انسان، گوهرى به نام «آزادى در انتخاب راه» قرار داده است; يعنى خداوند، نظام جهان آفرينش را طورى مقرر داشته كه به اختيار انسان، منتهى مى شود; همان اختيار كه آدمى با آن مى تواند راه سعادت و صراط ايمان و طاعت را طى كند و يا به وسيله آن، طريق كفر و معصيت را دنبال نمايد.[76] از همين رو، قرآن كريم مى فرمايد: (إِنَّا خَلَقْنَا الاِْنسَـنَ مِن نُّطْفَة أَمْشَاج نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَـهُ سَمِيعًا بَصِيرًا * إِنَّا هَدَيْنَـهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا) [3]; ما انسان را از نطفه مختلفى آفريديم و او را مى آزماييم، ]بدين جهت[ او را شنوا و بينا قرار داديم. ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد ]و پذيرا گردد[ يا ناسپاسى كند. [1]. ر.ك: همان، كشف المراد، ص320. [2]. انبياء، آيه23. [3]. ر.ك: علامه طباطبائى، الميزان، ج3، ص14، ناصر مكارم شيرازى و ديگران، همان، ج13، ص375. ________________________________________ با اين كه خدا به نماز ما احتياجى ندارد، چرا از ما خواسته است كه نماز بخوانيم و بر اين امر تأكيد فراوانى كرده است؟ [2]. ر.ك: ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج16، ص289ـ294. خداى متعال از همه عالميان بى نياز است (سوره ابراهيم آيه 8) و همه به او نيازمندند (سوره فاطر آيه 15); خدا هيچ گونه احتياجى به ما و اعمال ما ندارد. علّتِ اهميّت يك عبادت مانند نماز هرگز، به نياز خدا بازنمى گردد، بلكه به خواص و آثارى است كه آن عمل در حيات انسان دارد. نماز لطف و رحمتى از سوى پروردگار به انسان هاست، تا به كمال و سعادت اخروى برسند و از آن جا كه پروردگار عالميان مى داند چه چيز براى انسان مفيد است و سعادت اخروى او را تأمين مى كند و چه چيز زبان بار و نابود كننده اوست، او را به انجام واجبات و ترك محرمات مكلف كرده است. خداوند مى داند كه اگر انسان را به حال خود واگذارد، نه تنها به آن منافع و مصالح عظيم دست رسى پيدا نكرده، به كمال و سعادت اخروى نمى رسد، بلكه خود را به ذلت و پستى مى كشاند; مانند كودكى كه پزشك براى بهبودى حال او دارويى را تجويز مى كند و ممكن است كودك به سبب ندانستن مصلحت خويش، آن داروى تلخ را نخورد، امّا پزشك و يا پدر او مى داند كه حيات كودك بستگى به اين دارو دارد، لذا به اجبار دارو را به كودك مى خورانند. در واقع پزشك، خوراندن دارو را به كودك بيمار، واجب و ضرورى مى داند.[1] خداوند مهربان مى فرمايد: نماز را بر پا دار تا به ياد من باشى (طه، آيه14). و هر كس به ياد خدا باشد، دلش آرام و مطمئن مى شود (رعد، آيه28) و نيزمى فرمايد: هر كه از ياد من روى برگرداند، در حقيقت، زندگى سختى خواهد داشت و روز قيامت او را نابينا محشور مى كنيم. (طه، آيه124) نماز باعث مى شود كه انسان به گناه آلوده نشود وعامل باز دارنده مهمى در جلوگيرى از بدى هاست، زيرا همانا نماز انسان را از فحشا ]كارهاى بد[ و زشتى ها باز مى دارد. (عنكبوت، آيه45)[2] [1]. ر.ك: علامه حلى، كشف المراد، ص249 ـ 250. ________________________________________ چرا در موارد متعددى در قرآن كريم نماز و زكات در كنار يك ديگر مطرح شده است؟ واژه صلاة و مشتقات آن 26 مرتبه در قرآن با واژه زكات همراه است. آمدن «زكات» در كنار «صلاة» نشان آن است كه رابطه با خداوند متعال از طريق نماز حاصل بوده و رابطه با مخلوق خداوند از راه اداى زكات برقرار مى شود. همراهى اين دو به جهت اهميت ويژه آنهاست، زيرا نماز در آيات قرآن كريم و روايات اسلامى از جايگاه خاصى برخوردار است و زكات نيز در دين اسلام در بعد اقتصادى و اجتماعى و... بسيار اهميت دارد و ذكر زكات در كنار نماز نشانه جامعيت اسلام و همه جانبه نگرى دين مقدس اسلام است.[1] [1]. ر.ك: محسن قرائتى، تفسير نور، ج1، ص116; اكبر هاشمى رفسنجانى و گروهى از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن، تفسير راهنما، ج 1، ص 130; ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج1، ص209. ________________________________________ فلسفه نماز در قرآن و اسلام چيست؟ عبادت، وسيله تكامل و سعادت ماست و دستور خداوند به نماز، نوعى لطف و رحمت و راهنمايى است كه ما را به كمال مى رساند; مثلا وقتى پدر و مادر، فرزندشان را به درس خواندن امر مى كنند، به سود خود فرزند است و سعادت او را مى خواهند و اين امر از روى محبّت به فرزند است و گرنه به درس خواندن او نيازى ندارند. آيات و روايات، فلسفه و حكمت تشريع نماز را بيان كرده اند: 1. ياد خدا: (وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِى )[1]; نماز را برپا دار تا به ياد من باشى. 2. بازداشتن از گناه و زشتى ها: (إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنكَر)[2]; همانا نماز ]انسان را در دنيا [از زشتى ها و گناه باز مى دارد. 3. پاكيزگى روح: (...إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ وَ أَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَ مَن تَزَكَّى فَإِنَّمَا يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ ى وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ )[3]; ... ]تو[ تنها كسانى را كه از پروردگارشان در نهان مى ترسند و نماز برپا مى دارند، هشدار مى دهى و كسى پاكيزگى جويد تنها براى خود پاكيزگى مى جويد، و فرجام ]كارها[ به سوى خداست. 4. يارى جستن از نماز در مسير تكامل: (وَ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوةِ وَ إِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَـشِعِينَ )[4]; از شكيبايى و نماز يارى جوييد، و به راستى اين كار گران است، مگر بر فروتنان. 5. پاك شدن از كبر و غرور; حضرت فاطمة(عليها السلام) مى فرمايد: (...و الصلاة تنزيهاً من الكبر...;[5]...خداوند نماز را واجب كرد تا مردم از كبر و غرور پاك شوند... . 6. رستگارى: (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون * الَّذِينَ هُمْ فِى صَلاَتِهِمْ خَـشِعُونَ )[6]; به راستى كه مؤمنان رستگار شدند; همانان كه در نمازشان فروتنند. در حديثى آمده است: نقش نمازهاى پنج گانه براى امت من همانند نهر آب زلالى است كه از مقابل خانه آنان مى گذرد، اگر كسى روزانه پنج بار در اين نهر شستوشو كند، آيا به گمان شما باز هم بر بدن او آلودگى و پليدى خواهد ماند؟!.[7] و در حديثى ديگر امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: هنگامى كه نمازگزار به سمت قبله براى نماز مى ايستد، خداوند رحمان و رحيم به او توجه ويژه مى كند.[8] نماز روزانه انسان، اظهار تشكر و سپاس دائمى او از اين همه نعمت و خوبى هايى است كه خداوند به او داده است و نيز ثناگويى و تمجيد انسان از اين همه زيبايى و عظمت است كه خداوند متعال دارد. هيچ كس براى تعريف و تمجيد از يك گل زيبا كه در طبيعت روييده است به شما اعتراض نمى كند، امّا اگر زيبايى آن را نبينى، نابينايت مى شمرند و اگر ببينى و واكنش نشان ندهى و ستايش نكنى سرزنشت مى كنند كه چرا ذوق و احساس ندارى و چقدر بددلى! در مضمون بعضى احاديث آمده است كه: «انسان در حال نماز با خداى خود نجوا و گفتوگو مى كند و اگر انسان لذت اين گفتوگو را بچشد، هيچ گاه از حال نماز خارج نمى شود.[9] راستى چقدر لذت بخش است با خداى جهان آفرين به گفتوگو و مناجات پرداختن! و روحى به عظمت تمام هستى يافتن و با خداى هستى هم سخن شدن! [1]. طه،آيه14. [2]. عنكبوت،آيه45. [3]. فاطر،آيه18. [4]. بقره،آيه45. [5]. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج6، ص107. [6]. مؤمنون،آيه1ـ2. [7]. محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمة، ج5، ص372، حديث10259. [8]. همان، ص376، حديث10279. [9]. همان، حديث10280. آيا پيامبر(صلى الله عليه وآله) پيش از بعثت و نزول قرآن نماز مى خواندند؟ اگر نماز مى خواندند نماز ايشان چگونه بود؟ خداوند متعال مى فرمايد: (وَ كَذَ لِكَ أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِى مَا الْكِتَـبُ وَ لاَ الاِْيمَـنُ وَ لَـكِن جَعَلْنَـهُ نُورًا نَّهْدِى بِهِ مَن نَّشَآءُ مِنْ عِبَادِنَا وَ إِنَّكَ لَتَهْدِى إِلَى صِرَ ط مُّسْتَقِيم)[1]; و همين گونه، روحى از امر خودمان به سوى تو وحى كرديم. تو نمى دانستى كتاب چيست و نه ايمان ]كدام است؟[ ولى آن را نورى گردانيديم كه هر كه از بندگان خود را بخواهيم به وسيله آن راه مى نماييم و به راستى كه تو به خوبى به راه راست هدايت مى كنى. ازآيه شريفه به دست مى آيد:1.آن چه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) دارد و مردم را به سويش مى خواند، همه از ناحيه خداوند متعال است و مراد از اين كه: تو خودت درايت و فهم حقايق كتاب را نداشتى اين است كه از معارف جزيى، عقايد و شرايع عملى كه در كتاب آمده، قبلا اطلاعى نداشتى، زيرا رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) بعد از نبوت و وحى، به آن جزئيات آگاه شد و التزام تفصيلى به تك تك معارف حقه و اعمال صالح پيدا كرد. 2. آيه مى فرمايد: تو قبل از وحى، به كتاب و معارف و شرايعى كه در آن هست علمى نداشتى و به ايمانى كه بعد از وحى دارا شدى، متصف نبودى، پس آيه با ايمان داشتن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و اين كه اعمالش همه صالح بوده است، منافاتى ندارد، چون در آن علم به تفاصيل و جزئيات معارفى كه در كتاب آمده نفى شده است و بديهى است كه نفى علم و التزام تفصيلى، با التزام اجمالى ايمان به خدا و خضوع در برابر حق، منافاتى ندارد. 3. آيه اشاره مى كند كه حال رسول خدا(صلى الله عليه وآله) قبل از بعثت، با بعد از بعثت، متفاوت است وگرنه پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)قبل از بعثت نيز موّحد و يگانه پرست بوده است. عدم آگاهى آن حضرت به محتواى قرآن، باعث عدم آگاهى او به خداوند نمى شود و زندگى پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) قبل از دوران بعثت، ـ كه در كتاب هاى تاريخى آمده ـ گواه زنده اين حقيقت است. حضرت على(عليه السلام) مى فرمايد: از همان زمان كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از شير بازگرفته شد، خداوند بزرگ ترين فرشته رابراى تربيت او گمارد و آن فرشته شب ها و روزها اخلاق و آداب نيك را به او مى آموخت.[3] از آيات و روايات به دست مى آيد كه برخى از احكام و عبادت ها، مانند: نماز، روزه، زكات و...، در شريعت هاى قبل از اسلام نيز وجود داشته است; چنان كه پيش از اين به نماز آنان اشاره شد. قرآن كريم از قول حضرت عيسى(عليه السلام)مى فرمايد: (وَ أَوْصَـنِى بِالصَّلَوةِ وَ الزَّكَوةِ مَا دُمْتُ حَيًّا)[4]; تا زمانى كه زنده ام خداوند مرا به نماز و زكات توصيه كرده است و نيز در سوره بقره، آيه 183، از وجوب روزه بر امت هاى گذشته سخن به ميان آمده است، ولى جزئيات و كيفيت عبادت هاى پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) قبل از بعثت نيز در تاريخ نقل نشده است.البته نماز خواندن به شكل كنونى پس از بعثت واجب شد و پيش از آن واجب نبود. [1]. شورى،آيه52. [2]. نهج البلاغه، خطبه 192 (خطبه قاصعه). [3]. مريم،آيه31. [4]. ر.ك: همان، تفسير الميزان، ج 18، ص 75 ـ 78; همان، تفسير نمونه، ج 20، ص 504 و 509; جعفر سبحانى، فروغ ابديت، ص 209 ـ 210; شرح نهج البلاغه، شيخ محمّد عبده، ج 1 ـ 4، ص 442. ________________________________________ آيا فرشتگان هم نماز مى خوانند؟ در اين كه فرشتگان خداوند متعال را تسبيح و تقديس مى كنند جاى هيچ ترديد نيست; برخى آياتى كه به تسبيح فرشتگان اشاره فرموده، عبارت است: 1. (وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَـئِكَةِ... وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ...)[1]; ]به خاطر بياور [هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان گفت: ...ما تسبيح و حمد تو را به جا مى آوريم و تو را تقديس مى كنيم. 2. (لاَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلاَ يَسْتَحْسِرُونَ * يُسَبِّحُونَ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ لاَ يَفْتُرُونَ);[2] ]فرشتگان[ هيچ گاه از عبادتش استكبار نمىورزند و هرگز خسته نمى شوند ]تمام [شب و روز را تسبيح مى گويند و سست نمى گردند. 3. (وَالْمَلَـئِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ و...)[3]; فرشتگان، پيوسته تسبيح و حمد پروردگارشان را به جا مى آورند. از ابن عباس و ابن مسعود نقل شده است كه «تسبيح» فرشتگان، به معناى نماز خواندن آنهاست. رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) به ابوذر فرمود: اى ابوذر، هر گاه بنده اى در بيابانى تنها باشد و وضو بسازد يا تيمم كند، سپس اذان و اقامه بگويد و نماز بخواند، خدا فرشتگان را امر مى كند كه پشت سر او صفى تشكيل دهند كه دو طرف آن ديده نشود و به نماز او اقتدا نمايند و به دعاى او آمين گويند.[4] [1]. بقره،آيه30. [2]. انبياء،آيه19ـ20. [3]. شورى،آيه5. [4]. ر.ك:شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج 5، باب استحباب الاذان و الاقامة لكلّ صلاة فريضة، ص 381; نصراللهى زاده، سيماى ملائكه در قرآن كريم، پايان نامه، ص 169. ________________________________________ امّت هاى پيشين در نماز خود به جاى«اشهد انّ محمداًعبده و رسوله» چه مى گفتند؟ بنابر آن چه گذشت كيفيت نماز در اديان پيشين روشن نيست; از اين رو اولا: معلوم نيست كه نماز در شرايع پيشين داراى تشهد بوده تا گفته شود در تشهد به جاى «اشهد انّ محمداً عبده و رسوله» چه مى گفته اند، ثانياً: در بسيارى از احاديث به شيوه هاى مختلف آمده است كه پيامبران الهى به پيامبر خاتم و آخرين پيامبر الهى معتقد بوده و به او و اهل بيت او محبت داشتند و خداوند را به واسطه نام آنان و توسل به آنها مى خواندند. در روايتى آمده حضرت آدم(عليه السلام) به پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و اهل بيت او متوسل شد تا ترك اولاى او بخشيده شد و در حديثى ديگرآمده: بر پيشانى كشتى حضرت نوح(عليه السلام) نام پنج تن اهل بيت نوشته شده بود[1]. [1]. علامه طباطبايى، الميزان، ج 20، ص 97. ________________________________________ نماز از چه زمانى به وجود آمد؟ آيااز اول خلقت برانسان واجب بوده يا تنها مسلمانان مأمور به آن بوده اند، اگر وجود داشته كيفيت وكميت آن چگونه بوده است؟ يكى از چيزهايى كه همه پيامبران الهى به آن دعوت مى كردند «پرستش خداوند» است. قرآن كريم از زبان پيامبران نقل مى كند كه به امّت هايشان مى گفتند: (اعبدوا الله); خدا را پرستش كنيد (مائده، آيه72 و 117; اعراف، آيه59 و 65 و 73 و 85; هود، آيه50 و 61 و 84 و...). اصل عبادت و پرستش خداوند در همه شريعت هاى الهى وجود داشته، ولى شكل و كيفيت آن متفاوت بود. از قرآن كريم استفاده مى شود كه نماز در امّت هاى پيشين هم بوده است; همه پيامبران از حضرت آدم تا حضرت خاتم نماز مى خواندند،اما از چگونگى آن اطلاع دقيقى در دست نيست. خداوند متعال خطاب به حضرت موسى(عليه السلام)مى فرمايد: (إنّنى أنا اللَّه لآ إلـهَ إلاّ أنا فاعبدنى و أقم الصّلوة لذكرى)[1]; من «الله» هستم، معبودى جز من نيست; مرا بپرست و نماز را براى ياد من بر پادار. هم چنين قرآن كريم به نقل از حضرت عيسى(عليه السلام) مى فرمايد: (و جعلنِى مبارَكًا أينَ ما كُنتُ و أوصَنى بالصّلوة و الزَّكوة مادُمتُ حيًّا)[2]; و مرا وجودى پر بركت قرار داده، در هر كجا باشم و ]خداوند[ مرا به نماز و زكات توصيه كرده مادامى كه زنده ام. از اين آيات شريف روشن مى شود كه نماز در مكتب دو پيامبر بزرگ الهى ـ موسى و عيسى(عليهما السلام) ـ وجود داشته همان گونه كه در مكتب ديگر پيامبران بوده است، چنان كه درباره حضرت شعيب(عليه السلام) آمده است: (قالوا يـشعيب أصلوتكَ تأمرك أن نَّترك ما يعبد ءابآؤنآ)[3]; گفتند: اى شعيب! آيا نمازت به تو دستور مى دهد كه آنچه را پدرانمان مى پرستيدند، ترك كنيم... . و نيز از زبان حضرت اسماعيل، مى فرمايد: (وَ كَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَوةِ وَ الزَّكَوةِ وَ كَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا)[4]; او همواره خانواده خود را به نماز و زكات دعوت مى كرد و همواره مورد رضايت پروردگارش بود. بنابراين هيچ شريعت و دينى، از نماز جدا نبوده، گرچه صورت ظاهرى آن، تفاوت داشته است. زرتشتيان، پنج نماز دارند كه در هنگام طلوع آفتاب و ظهر و عصر و اوّل شب و هنگام خواب، بپا مى دارند.[5] يهوديان در ساعت سوم و ششم و نهم روز و اوّل و آخر شب و هنگام تناول غذا، دعاهايى دارند[6].مسيحيان، روز يك شنبه و برخى روز شنبه در كليسا جلسه دعاى دسته جمعى تشكيل مى دهند. اما بايد توجه داشت كه آنچه امروزه، پيروان حضرت موسى(عليه السلام)(يهوديان) و پيروان حضرت عيسى(عليه السلام)(مسيحيان) به عنوان نيايش در كليسا و كنيسه به جاى مى آورند، با مناسكى كه به وسيله اين پيامبران الهى آورده شده بود، بسيار متفاوت است، زيرا آيين و كتاب هاى آسمانى اين دو پيامبر الهى دچار تحريف و دست خوش انحرافات پيروان آنها شده است.[7] در واقع نماز فعلى يهوديان و مسيحيان به دعا، نزديك تر است تا به مجموعه اى از اعمال. از اين رو كيفيت و كميت نماز در شريعت اسلام با شرايع پيشين متفاوت است، لكن در بيشتر آن آيين ها، سجده جزئى از اين عبادت محسوب مى شود. علاوه بر تشريع نماز در اديان الهى، بت پرستان نيز در برابر بت هايشان، وِردهايى مى خوانده اند.[7] اعراب جاهلى هم در مقابل كعبه مى ايستادند و باكف زدن و صوت كشيدن اظهار عبادت مى كردند: (وَمَا كَانَ صَلاَتُهُمْ عِندَ الْبَيْتِ إِلاَّ مُكَآءً وَتَصْدِيَةً)[48]و[49] و نماز و دعاى آنان نزد آن خانه جز سوت كشيدن و كف زدن نيست. [1]. طه،آيه14. [2]. مريم،آيه31. [3]. هود،آيه87. [4]. مريم،آيه55. [5]. محمدخزائلى، همان، ص40. [6]. ر.ك: محمدخزائلى، همان، ص40. [7]. ر.ك: آيت الله مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج 14، ص 163 و 164. ________________________________________ منظور از «به پا داشتن نماز» در قرآن كريم چيست؟ قرآن كريم، درباره «اقامه نماز» بسيار تأكيد كرده است; تا آن جا كه 46 بار، نماز را با واژه «اقامه» در تعبيرهاى گوناگون، تكرار كرده است. عبارت: (أقيموا الصلوة) نماز را به پا داريد; بارها در قرآن بيان شده است; مانند:(وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاَةِ...)[01]; انجام دادن كارهاى نيك و برپاداشتن نماز را به آن ها وحى كرديم; چنان كه ملاحظه مى شود، كارهاى نيك با تعبير «فعل» (انجام دادن) ذكر شده، ولى در ميان كارهاى نيكو، نماز با تعبير «اقامه» (برپايى) مطرح شده است. براى اقامه نماز چند تفسير ارائه كرده اند: 1. منظور از «اقامه» اين است كه تنها خودتان نمازخوان نباشيد; بلكه چنان كنيد كه آيين نماز در جامعه انسانى برپا شود و مردم با عشق و علاقه، به آن روى آورند. 2. به گفته بعضى مفسران، تعبير «اقامه نماز» به جاى «خواندن» يا «به جاآوردن نماز»، بيان گر اين نكته است كه نماز شما تنهايك سرى از وردها اذكار و حركات نيست، بلكه بايد آن را به طور كامل بپا داريد; آن گونه كه آثار نماز در چهره و زندگى شما ديده شود; تنها لقلقه زبان و راست و خم شدن نباشد، بلكه روح نماز ـ كه همان تسليم مطلق در برابر خدا در همه امور است ـ در زندگى شما جلوه كند و حضور دل و توجّه قلبى به خدا ـ كه روح نماز است ـ در نماز حاصل شود.[02] 3. اقامه نماز آن است كه با حدود و فرائضش انجام شود. 4. برخى «اقامه» را به معناى ادامه دادن مى دانند; يعنى كسى نماز را به درستى بر پا مى دارد كه هميشه آن را ادامه دهد نه گه گاهى نماز بخواند: (فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَن صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ)[03]; پس واى بر نمازگزارانى كه در نماز خود سهل انگارى مى كنند. با مرورى به آيه هاى قرآن مى توان همه اين معانى را در اقامه منظور كرد، زيرا اقامه نماز ـ كه بدان مأموريم ـ مى تواند معناى جامعى داشته باشد و همه اين معانى را فراگيرد و آن اين كه نماز كامل، پيوسته و با خشوع و اثر گذار در جامعه باشد. (الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ دَآئِمُونَ)[05]; (الَّذِينَ هُمْ فِى صَلاَتِهِمْ خَـشِعُونَ)[04] از لوازم متقى بودن و برپا كردن نماز اين است كه نمازگزاران علاوه بر خواندن نماز، براى برپا داشتن آن در جامعه نيز تلاش كند.[06] [01]. انبياء،آيه73. [02]. ر.ك:آية الله مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج 1، ص 209، دارالكتب الاسلامية; محمد محمّدى اشتهاردى، نماز از ديدگاه قرآن و عترت. [03]. ماعون،آيه5ـ6. [04]. معارج،آيه23. [05]. مؤمنون، آيه2; ر.ك: على اكبر قرشى، قاموس قرآن، واژه قيام. [06]. على اكبر هاشمى رفسنجانى و ديگران، تفسير راهنما، ج 1، ص 107. واژه «صلاة»(نماز ـ دعا) چند بار در قرآن به كار رفته و در كدام آيات و سوره ها، است؟ لطفا موارد كاربرد آن رابيان كنيد. واژه «الصلوة» بدون مشتقات، 61 بار و با مشتقات، 98 بار در قرآن به كار رفته است;[01] از جمله آياتى كه درباره نماز سخن گفته اند عبارتنداز: سوره ابراهيم، آيه 31،37و40; اسراء، آيه78;لقمان، آيه4و17; انعام،آيه72; اعراف، آيه170 و ماعون، آيه4و5. در قرآن سوره اى كه به نماز اختصاص داشته باشد وجود ندارد، لكن برخى از سوره ها كه آيه هاى بيشترى از آنها به امر نماز پرداخته عبارتند از: 1.بقره آيه هاى 3،43،45،83،110،153،157،177،238و277. 2.نساء آيه هاى:43،77،90،101،102،103،142،162. 3.مائده آيه هاى:6،55،58،91،106. واژه «صلى» در قرآن، دو ريشه دارد: يكى به معناى افروختن آتش يا چيزى شبيه آن: «صلى يصلى» مانند: (جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمِهَادُ)[02] و (تَصْلَى نَاراً حَامِيَةً)[03] اين معنا ارتباطى با «صلاة» ندارد. ديگرى خود واژه «صلوة» است; «صلى يصلو» كه درقرآن به چند معنا به كار رفته است: 1. دعا، تبريك و تمجيد: (...وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ...)[04] و (إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلَّوا عَلَيْهِ...)[05]. 2. عبادت خاص (نماز): (فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلاَةَ فَاذْكُرُوا اللّهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَعَلَى جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَاباً مَوْقُوتاً)[06]. 3. عبادت: (وَمَا كَانَ صَلاَتُهُمْ عِندَ الْبَيْتِ إِلاَّ مُكَاءً وَتَصْدِيَةً...)[07]. 4. رحمت خداوند: (أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِن رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ...)[08]. 5. كنيسه هاى يهوديان: (لَهُدِّمَت صَومِعُ وبِيَعٌ وصَلَوتٌ ومَسـجِدُ يُذكَرُ فِيهَا اسمُ اللّهِ كَثيرًا...)[09]. [01]. ر.ك:محمدفؤادعبدالباقى،المعجم المفهرس، واژه(صلى). [02]. ص،آيه56. [03]. غاشيه،آيه4. [04]. توبه،آيه103. [05]. احزاب،آيه56. [06]. نساء،آيه103. [07]. انفال،آيه35. [08]. بقره،آيه157. ________________________________________ آيا واژه «نماز» درفارسى و «صلاة» در عربى از ابتدا به معناى همين افعال و حركاتِ خاص به كار رفته است؟ عده اى معتقدند واژه نماز درلغتِ فارسى از لفظ پهلوى نماك (namac)گرفته شده كه آن هم از ريشه ايرانِ باستان واژه«نم»(nam) به معناى خم شدن و تعظيم كردن گرفته شده است.[1] از جمله معانى نماز در كتاب هاى لغت فارسى عبارتند از: بندگى، اطاعت، سجود، پرستش، خدمتكارى و فرمان بردارى.[2] برخى معتقدند «صلاة» از ريشه عبرى گرفته شده و به معناى كنيسه يهوديان است; به نظر نولدكه[3] «صلوة» از لفظ عبرى «صلوها» مشتق است.[4] چنان كه لفظ «صلوات» در آيه 40 سوره حج: (...لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ) نيز به همين معنا مى باشد.[5] راغب مى نويسد: اصل «صلاة» براى دعا بوده و از باب نام گذارى كل به نام اجزايش، بر نماز كه بخشى از اجزاى آن دعا است[6] اطلاق گشته. صاحب قاموس هم به دنبال ديدگاه مرحوم علامه طباطبائى(رحمه الله) «صلاة» را به معناى توجه و انعطاف گرفته است وافعالى را كه مسلمانان باآن كيفيت خاص انجام مى دهند، نيز يكى از مصاديق توجه و انعطاف به خداوندمى داند.[7] اين واژه در اصطلاح بر عبادتى مخصوص با كيفيتى خاص اطلاق مى شود.[8] درآيه: (هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلاَئِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً)[9] نيز صلاتى كه به خداوند نسبت داده شده، به معناى رحمت ويژه خداوند در حق مؤمنان است.[10] [1]. بن خلف تبريزى،برهان قاطع،تحقيق محمد معين، ج4، ص2167. [2]. همان;برهان قاطع،فرهنگ دهخدا،ج14،انتشارات دانشگاه تهران،ص22731. [3]. دانشمندآلمانى كه آثارى در زمينه علوم قرآن دارد. [4]. ر.ك:دكتر محمد خزائلى،احكام قرآن، ص 338. [5]. ر.ك:راغب اصفهانى،مفردات الفاظ القرآن،ماده صلا. [6]. ر.ك: همان، مفردات الفاظ القرآن. [7]. ر.ك:سيدعلى اكبرقرشى، قاموس قرآن، ج4، ص149ـ148. جهت مطالعه بيشتر ر.ك:دكتر محمد خزائلى،احكام القرآن، ص338ـ340. [8]. همان; برهان قاطع، همان مفردات الفاظ القرآن، محمد سيدگيلانى، ص285. [9]. احزاب، آيه43. [10]. ر.ك:علامه طباطبايى، الميزان فى تفسير القرآن، ج16، ص335. یافته های جدید درباره سجده کردن بر اساس تازه‌ترین پژوهش‌های علمی، سجده کردن انسان را از بیماری‌های روحی، جسمی و هم‌چنین سرطان حفظ می‌کند. به گزارش شیعه نیوز به نقل از خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، پروفسور محمد ضیاءالدین حامد از اساتید علوم بیولوژیک و از مسوولان پژوهشگاه مرکز تکنولوژی قاهره با اعلام این خبر اظهار داشت: در قرن حاضر که انسان از هر جهت در معرض الکترومغناطیس‌ها قرار دارد و هم‌چنین نیاز انسان به تخلیه اشعه‌های زائد وجود دارد، دریافتیم که تخلیه این اشعه‌ها از طریق سجده کردن صورت می‌گیرد. وی ادامه داد: بر اساس یافته‌های موجود، هر اندازه که محور طولی انسان کاهش یابد، میزان در معرض اشعه‌های الکترومغناطیسی قرار گرفتن او نیز کم می‌شود. در زمان سجده کردن هم محور طولی انسان و هم به دنبال آن میزان تاثیرگذاری الکتریسیته‌ها کم می‌شود و سپس عمل تخلیه از طریق تماس پیشانی با زمین صورت می‌گیرد، البته در زمان سجده به دلیل آنکه دیگر نقاط بدن هم با زمین ارتباط می‌یابند، عمل تخلیه آسان تر انجام می‌شود و انسان از بیماری‌های روحی، جسمی و حتی سرطان در امان می‌ماند. وی افزود: شیوه درست تخلیه الکتریسیته‌ی بدن به همان شیوه‌ای است که انسان در زمان نماز گزاردن دارد و به سوی مکه نماز می‌خواند، چرا که این حالت بهترین حالت است و شخص احساس آرامش و راحتی بیشتری خواهد داشت. احکام نماز - سجده و احکام آن س 489: سجده و تيمم بر سيمان و موزائيک چه حکمى دارد؟ ج: سجده و تيمم بر آن دو اشکال ندارد. اگرچه احوط ترک تيمم بر سيمان و موزائيک است. س 490: آيا گذاشتن دستها هنگام نماز بر موزائيکى که داراى سوراخهاى ريزى است، اشکال دارد؟ ج: اشکال ندارد. س 491: آيا سجده بر مهر که سياه و چرک شده، به‌طورى که لايه‏اى از چرک روى آن را پوشانده و مانع چسبيدن پيشانى روى مهر است، اشکال دارد؟ ج: اگر چرک روى مهر به مقدارى باشد که حائل بين پيشانى و مهر شود، سجده و نماز باطل است. س 492: آيا بر زنى که هنگام سجده بر مهر، پيشانى وى به‌خصوص جاى سجده با حجاب پوشيده شده است، اعاده نمازهايش واجب است؟ ج: اگر هنگام سجده متوجه وجود حائل نبوده، اعاده بر او واجب نيست. س 493: زنى هنگام سجده، سر خود را روى مهر گذاشته، متوجه مى‏شود که پيشانى وى به‌طور کامل با مهر تماس ندارد، زيرا چادر يا روسرى وى مانع از تماس کامل پيشانى با مهر است، لذا سرش را از روى آن بلند کرده و بعد از رفع مانع دوباره روى مهر گذاشته است، نماز او چه حکمى دارد؟ اگر عمل وى سجده مستقلى محسوب شود، نمازهايى که خوانده است، چه حکمى دارد؟ ج: واجب است بدون اين که سر خود را از زمين بلند کند، پيشانى‌اش را حرکت دهد تا روى مهر قرار بگيرد. اگر بلند کردن پيشانى از زمين براى سجده روى مهر بر اثر جهل يا فراموشى بوده و اين عمل را فقط در يکى از دو سجده يک رکعت انجام مى‏داده، نمازش صحيح است و اعاده واجب نيست. ولى اگر اين کار با علم و عمد بوده و يا در هر دو سجده يک رکعت آن را انجام داده، نمازش باطل و اعاده آن واجب است. س 494: در سجده بايد هفت عضو از بدن روى زمين باشد، ولى ما به خاطر وضيعت خاص جسمى که داريم، قادر به انجام اين کار نيستيم، زيرا از معلولين جنگى که از صندلى چرخدار استفاده مى‏کنند، هستيم و براى نماز يا مهر را به طرف پيشانى بلند مى‏کنيم و يا آن را روى دسته صندلى چرخدار گذاشته و بر آن سجده مى‏کنيم، آيا اين کار صحيح است يا خير؟ ج: اگر قادر به گذاشتن مهر روى دسته صندلى چرخدار يا چيز ديگر مانند بالشت يا چهار پايه و سجده بر آن هستيد، بايد سجده را بدين نحو انجام دهيد و نماز شما صحيح است. در غير اين صورت به هر نحو که مى‏توانيد هرچند با ايماء و اشاره، سجده ‏و رکوع ‏را انجام دهيد و نماز شما صحيح است. انشاء الله موفق باشيد. س 495: سجده بر سنگفرش مرمر مشاهد مشرفه چه حکمى دارد؟ ج: سجده بر سنگ مرمر اشکال ندارد. س 496: آيا جايز است هنگام سجده علاوه بر انگشت بزرگ پا، بعضى از انگشتان ديگر آن را هم بر زمين بگذاريم؟ ج: اشکال ندارد. س 497: امروزه مهرى براى نماز ساخته شده که با شمارش رکعت‏ها و سجده‏هاى نمازگزار باعث مى‏شود تا حدى شک او برطرف گردد. با توجه به اين که هنگام گذاشتن پيشانى روى آن، مهر به خاطر دستگاه فلزى که زير آن نصب شده است، به سمت پائين حرکت مى‏کند، آيا با اين توصيف سجده بر آن صحيح است؟ اميدواريم نظر شريف خود را بيان فرماييد. ج: اگر محل گذاشتن پيشانى از چيزهايى باشد که سجده بر آن صحيح است و پس از گذاشتن پيشانى ثابت و بى‌حرکت بماند، سجده بر روى آن اشکال ندارد. س 498: هنگام نشستن بعد از سجده کدام پا روى ديگرى گذاشته مى‏شود؟ ج: مستحب است که بر ران چپ بنشيند و روى پاى راست را بر کف پاى چپ بگذارد. س 499: در سجده و رکوع بعد از قرائت ذکر واجب، گفتن چه ذکرى افضل است؟ ج: تکرار همان ذکر واجب و بهتر است که به عدد فرد ختم شود، و در سجده علاوه بر آنچه گفته شد، صلوات و دعا براى حاجت‏هاى دنيا و آخرت مستحب‏ است. س 500: شنيدن آياتى که سجده در اثر شنيدن آنها واجب مى‏شود از نوارهاى قرآن که از ضبط صوت يا صدا و سيما پخش مى‏شود چه حکمى دارد؟ ج: در فرض مرقوم، سجده واجب است. سجود ________________________________________ نهادن پیشانی بر زمین را سجود گویند. از احکام آن به تفصیل در باب صلات سخن گفته‌اند. ________________________________________ ← در لغت سجود در لغت به معناى خضوع، خم شدن و سر فرود آوردن آمده است. ← در اصطلاح شرع برخى گفته‌اند: سجود در اصطلاح شرع عبارت است از: نهادن پیشانى بر زمین یا آنچه از زمین مى‌روید و خوردنی و پوشیدنی نیست. بنابر این تعریف، سجود در شرع، معنایى ویژه پیدا کرده است و نتیجه آن ثبوت حقیقت شرعی براى سجود خواهد بود. بعضى علاوه بر پیشانى، نهادن سایر اعضای هفت گانه (کف دو دست، دو زانو و سر انگشتان بزرگ دو پا) را بر زمین در تحقق مسماى سجود لازم دانسته‌اند. در مقابل، برخى ثبوت حقیقت شرعى در لفظ سجود را نپذیرفته و بر این نظر که نهادن مواضع هفتگانه، حتى پیشانى بر زمین در تحقق مسماى سجود دخیل است، اشکال کرده و گفته‌اند: عرف، حتى عرف متشرعه کسى را که به جاى پیشانى، صورت خود را بر زمین مى‌گذارد و یا پیشانى را بر فرش و مانند آن مى‌نهد، سجده کننده به شمار مى‌آورد. برخى دیگر گفته‌اند: گذاشتن پیشانى بر زمین بارزترین مصداق سجود به معناى لغوى آن است و شارع مقدس تنها خصوصیاتى را بدان افزوده و رعایت آنها را در سجود لازم دانسته است. ←← ثمره اختلاف در اصطلاح شرع ثمره اختلاف یاد شده در جایى ظاهر مى‌شود که شارع مقدس در آن جا به مطلق سجود- بدون بیان قیود و شرایط آن- امر کند، مانند سجده تلاوت که بنابر قول به ثبوت حقیقت شرعى براى واژه سجود، رعایت ویژگیها و شرایط شرعى آن در تحقق سجود شرعى لازم خواهدبود. ________________________________________ ← جزئی از عبادت سجده‌ای که جزء عبادت می‌باشد عبارت است از سجود نماز و نیز قضاى سجده فراموش شده در نماز. ← عبادت مستقل سجده‌ای که عبادت مستقل می‌باشد سجده‌ایست که به سببى بر مکلف واجب یا مستحب شده است؛ ←← واجب واجب عبارت است از سجده تلاوت آیاتی که دارى سجده واجب‌اند و نیز سجده به جهت سهو در نماز ←← مسحب و مستحب عبارت است از سجده تلاوت آیات داراى سجده مستحب و نیز سجده شکر. موضوع سخن در این نوشتار، سجود نماز است. ________________________________________ در هر رکعت از نماز های واجب و مستحب، دو سجده واجب است و ترک یا زیاد کردن عمدی یکى از آن دو موجب بطلان نماز مى‌شود؛ لیکن ترک یا افزایش سهوی یکى از دو سجده بنابر قول مشهور، نماز را باطل نمى‌کند و در صورت ترک سهوى، چنانچه پیش از ورود به رکن بعدى ( رکوع) متذکر شود، باید برگردد و آن را به جا آورد، و در صورت متذکر نشدن، واجب است پس از سلام نماز قضاى آن را به جا آورد. ________________________________________ دو سجده از ارکان نماز به شمار مى‌رود؛ از این رو، ترک یا زیاد کردن آن دو از روى عمد، سهو و یا جهل موجب بطلان نماز است. البته در صورت ترک از روى سهو و متذکر شدن پیش از دخول در رکن بعدى، واجب است برگردد، دو سجده را به جا آورد و نمازش صحیح است. اما اگر پس از آن متذکر گردد، بنابر قول مشهور نمازش باطل است. برخى قدما میان دو رکعت اول و آخر نماز چهار رکعتى تفصیل داده و گفته‌اند: در دو رکعت نخست چنانچه پس از رکوع متذکر گردد نماز باطل است، اما در دو رکعت آخر بدون اعتنا به رکوعِ انجام گرفته، برمى‌گردد و دو سجده را به جا مى‌آورد؛ سپس بلند مى‌شود و رکعت بعدى را دوباره به جا مى‌آورد. از برخى قدما جریان حکم یاد شده در دو رکعت آخر، در همه رکعتها نقل شده است. ← افزایش دو سجده در نماز مستحب بطلان نماز به افزایش دو سجده از روى عمد یا سهو، اختصاص به نماز واجب دارد. در نماز مستحب، زیاد کردن دو سجده از روى سهو موجب بطلان نماز نمى‌شود؛ هرچند برخى در عدم بطلان نماز به زیادى سهوى اشکال کرده‌اند. ________________________________________ امورى در سجده واجب است که عبارتند از: ← نهادن اعضای هفتگانه بر زمین نهادن هفت عضو از اعضای بدن بر زمین که بنابر قول مشهور عبارتند از: پیشانی؛ کف دو دست، سر دو زانو و سر دو انگشت بزرگ پا. برخى قدما مفصل دو کف دست ( مچ) را جایگزین کف دو دست کرده‌اند. در گذاشتن اعضاى یاد شده بر زمین، جز پیشانى مسماى آنها کفایت مى‌کند؛ در حدّى که از نظر عرف با نهادن آن بر زمین، سجده با آن عضو صدق نماید. بنابر این، گذاشتن همه عضو بر زمین واجب نیست. همچنین بنابر قول مشهور، در پیشانى، مسماى پیشانى کفایت مى‌کند. برخى، گذاشتن پیشانى بر زمین به اندازه درهم را واجب دانسته‌اند. نهادن پشت دست بر زمین کفایت نمى‌کند؛ بلکه واجب است کف دست بر زمین گذاشته شود. در پا، آیا نهادن دیگر انگشتان، جز انگشتان بزرگ، کفایت مى‌کند یا نه، اختلاف است. مشهور فقها قائل به وجوب گذاشتن خصوص دو انگشت بزرگ پا بر زمین شده‌اند. برخى قدما نهادن همه انگشتان پا را بر زمین واجب دانسته‌اند. آیا واجب است سر دو انگشت بزرگ پا بر زمین نهاده شود یا قسمت پشت و داخل آن نیز کفایت مى‌کند؟ مسئله اختلافى است. اعتماد بر همه اعضاى هفتگانه؛ به معناى انداختن سنگینى بدن بر آنها واجب است. لیکن برخى گفته‌اند: افزون بر مقدارى که سجده با آن تحقق مى‌یابد واجب نیست؛ هرچند احتیاط در اعتماد است. ← گذاشتن پیشانی بر سجده‌گاه گذاشتن پیشانى بر چیزى که سجده بر آن صحیح است. ← پاک بودن محل سجده پاک بودن محل سجده ← بلند نبودن جای پیشانی از جای ایستادن به قول مشهور، جاى پیشانى نماز گزار باید از جاى ایستادن او بلندتر از چهار انگشت بسته (یک خشت) نباشد. در اینکه حکم یاد شده در جهت پایین‌تر نبودن بیش از چهار انگشت بسته نیز جارى است یا نه، اختلاف مى‌باشد؛ چنان که در تعمیم حکم محل پیشانى نسبت به سایر اعضاى هفت گانه نیز اختلاف است. ← ذکر در اینکه هر ذکری که در بردارنده ستایش خداوند متعال است، همچون تکبیر، تهلیل و تسبیح کفایت مى‌کند یا خصوص تسبیح (سبحان اللَّه) واجب است، اختلاف مى‌باشد؛ چنان که عنوان پیوند بنابر قول دوم، در کفایت مطلق تسبیح، یا وجوب تسبیح کبرى‌ (سُبْحانَ رَبىَ الأعلى‌ وَ بِحَمْدِهِ)، یا تخییر میان آن و سه بار تسبیح صغرى (سُبْحانَ اللَّهِ) و یا وجوب سه بار تسبیح کبرى‌، اختلاف است. در اینکه در تسبیح کبرى‌، آوردن «وَبِحَمْدِهِ» واجب است یا گفتن «سُبْحانَ رَبى الأعْلى‌» کفایت مى‌کند و افزودن آن استحباب دارد، اختلاف مى‌باشد. البته در حال ضرورت، گفتن یک بار «سبحانَ اللَّه» کفایت مى‌کند. ← طمأنینه واجب است بدن نماز گزار هنگام ذکر واجب سجده، آرام و بدون حرکت باشد. در وجوب طمانینه هنگام گفتن ذکرهاى مستحب، اختلاف است؛ هر چند بر وجوب آن ادعاى اجماع شده است. البته چنانچه استحباب ذکر، مطلق باشد- نه در خصوص نماز- آرام بودن بدن هنگام گفتن آن ذکر، واجب خواهد بود. ترک عمدى طمأنینه در حال ذکرِ واجب، موجب بطلان نماز مى‌شود، بر خلاف ترک سهوى؛ لیکن در ترک سهوى چنانچه قبل از سر برداشتن از سجده متذکر شود، باید دوباره ذکر را با طمانینه بگوید. ظاهر کلام برخى قدما رکن بودن طمأنینه است. لیکن به گفته برخى، مقصود از رکن بودن در کلام آنان، وجوب طمأنینه در قبال قول به عدم وجوب آن است، نه رکنى از ارکان نماز بودن، مانند رکوع که ترک آن مطلقا؛ از روى عمد یاسهو موجب بطلان نماز شود. برخى گفته‌اند: اگر اصل سجود(مسماى آن) فاقد طمأنینه باشد، نماز باطل است؛ هرچند ترک آن از روى سهو باشد؛ اما اگر طمأنینه از روى سهو تنها در حال ذکر ترک شود نه در اصل (مسماى) سجود، نماز صحیح است. ← بقاى اعضا بر زمین تا پایان ذکر بنابر این، چنانچه در حال ذکر و از روى عمد یکى از آنها را از زمین بردارد، نماز باطل مى‌شود و اگر از روى سهو باشد، باید آن عضو را بر زمین بگذارد و ذکر را دوباره بگوید. البته از زمین برداشتن اعضا جز پیشانى در غیر حال ذکر اشکال ندارد. ← نشستن و طمأنینه بین دو سجده سر برداشتن از سجده نخست و راست نشستن با طمأنینه. ترک عمدى آن موجب بطلان نماز است. ________________________________________ چیزى که بر آن سجده مى‌شود باید از جنس زمین باشد یا آنچه از زمین مى‌روید، به شرط آنکه خوردنی و پوشیدنی نباشد. بنابر این، در غیر حال ضرورت و تقیه سجده بر غیر زمین یا خوردنیها و پوشیدنیهاى روییده از زمین، صحیح نیست؛ ← پنبه و کتان مگر پنبه و کتان که جواز سجده بر آن دو، اختلافى است و دیدگاه مشهور عدم صحت سجده بر آن دو است. قول مقابل مشهور، کراهت سجده بر آن دو است. ← کاغذ فقها قائل به صحت سجده بر کاغذ شده‌اند؛ لیکن در اینکه سجده بر آن مطلقا صحیح است؛ هرچند از چیزى که سجده بر آن صحیح نیست ساخته شده باشد یا اینکه صحّت منوط به ساختن آن از گیاه است و یا علاوه بر آن، منوط به این است که گیاه خوردنى و پوشیدنى نباشد، در مسئله سه قول مطرح است. بنابر قول نخست، سجده بر کاغذ گرفته شده از غیر گیاه، همچون کاغذ تهیه شده از ابریشم صحیح است؛ لیکن بنابر قول دوم، صحیح نخواهد بود و لازم است مادّه کاغذ گیاه باشد؛ هرچند خوردنى یا پوشیدنى؛ مانند پنبه و کتان؛ اما بنابر قول سوم، سجده بر کاغذ گرفته شده از پنبه و کتان نیز صحیح نخواهد بود و تنها بر کاغذى صحیح است که مادّه آن گیاه غیر خوردنى و پوشیدنى باشد. ← استخراج شده از زمین سجده بر آنچه از زمین استخراج شده، لیکن بر اثر استحاله و مانند آن، از مصداق زمین بودن خارج گشته، از قبیل معادن همچون طلا و نقره و قیر، صحیح نیست؛ لیکن در صحّت سجده بر بعضى مصادیق معدن به جهت اختلاف دیدگاهها در خروج آن از عنوان زمین، مانند سنگهای قیمتی نظیر عقیق و فیروزه، اختلاف است. دیدگاه مشهور عدم صحّت سجده بر چنین سنگهایى است؛ هرچند برخى قائل به صحت آن شده‌اند. ← زمین پخته شده در اینکه زمین با پخته شدن، از مصداق زمین بودن خارج مى‌شود یا نه، اختلاف است. بنابر قول نخست، سجده بر سفال و آجر صحیح نخواهد بود؛ بر خلاف قول دوم که سجده بر آن محکوم به صحت است. قول دوم به ظاهر کلمات مشهور متا خران نسبت داده شده است. به قول مشهور، سجده بر سنگ آهک و نوره قبل از پخته شدن صحیح است. ← خاکستر سجده بر خاکستر صحیح نیست؛ لیکن بر زغال اختلافى است؛ ← گیاهان داروئی چنان که در صحّت سجده بر گیاهان دارویی اختلاف مى‌باشد. ← افضلیت سجده بر زمین سجده بر زمین افضل از گیاه است؛ چنان که با فضلیت‌ترین زمینها تربت کربلا مى‌باشد. ← سجده بر ممنوعات در صورت اضطرار اگر سجده بر آنچه سجده بر آن صحیح است امکان پذیر نباشد؛ خواه به جهت در دسترس نبودن یا تقیه و یا عوارضى دیگر، سجده بر آنچه ممنوع مى‌باشد، صحیح است. ←← تقدم لباس بر اشیاء دیگر در این صورت با وجود لباس، لباس مقدم بر اشیاى دیگر است؛ لیکن در اینکه تقدم، شامل هر لباسى مى‌شود، هرچند از غیر پنبه یا کتان باشد یا آنکه اختصاص به لباس کتان و پنبه‌اى دارد، اختلاف است. بنابر قول دوم، در صورت در دسترس نبودن لباس کتان یا پنبه‌اى آیا سجده بر مطلق لباس مقدم بر دیگر اشیا است یا نه؟ اختلاف مى‌باشد. ←← تقدم یا عدم آن در نبود لباس در صورت نبود مطلق لباس یا خصوص لباس کتان و پنبه‌اى- بنابر اختلاف دیدگاهها- آیا تمامى آنچه سجده بر آنها ممنوع است در عرض یکدیگر قرار دارند و هیچ یک بر دیگرى تقدم ندارد و در نتیجه سجده بر هر کدام از آنها صحیح است، یا آنکه‌ بعضى بر بعضى دیگر تقدم دارند؟ مسئله محل اختلاف است. بنابر قول دوم، در اینکه پشت دست بر دیگر اشیا مقدم است و در صورت عدم امکان آن، معادن مقدم است، یا نمازگزار میان سجده بر معدن و پشت دست مخیر است، یا آنکه پشت دست مقدم است و با عدم امکان سجده بر آن، تفاوتى میان معادن و سایر اشیا نیست و نمازگزار مى‌تواند بر هر کدام سجده کند، دیدگاهها متفاوت است. ← سجده بر ممنوع عمدا یا سهوا اگر نمازگزار از روى عمد بر چیزى که سجده بر آن صحیح نیست سجده کند، نمازش باطل مى‌شود؛ لیکن چنانچه از روى سهو باشد، در صورتى که در حال سجده متذکر شود باید پیشانى خود را روى چیزى که سجده بر آن صحیح است قرار دهد؛ لیکن در اینکه واجب است سر خود را بدون آنکه آن را بردارد، بکشد و بر روى چیزى که سجده بر آن صحیح است بگذارد، یا اینکه مى‌تواند آن را بر دارد و دوباره بگذارد، اختلاف است. اگر پس از سر بر داشتن از سجده متذکر شود، نمازش صحیح است و نیازى به اعاده سجده نیست. ________________________________________ سجده گاه باید استقرار داشته باشد؛ بدین معنا که پیشانى روى آن قرار گیرد و ثبات پیدا کند. بنابر این، سجده بر گل صحیح نیست. ________________________________________ چنانچه نمازگزار از خم شدن کامل براى سجده ناتوان باشد، به اندازه توانایى خم مى‌شود و سجده گاه را بالا مى‌آورد و پیشانى را بر آن مى‌نهد؛ به گونه‌اى که پیشانى بر آن استقرار یابد. سایر اعضا را نیز در جاى خود قرار مى‌دهد. برخى گفته‌اند: فرض این مسئله جایى است که امکان خم شدن به اندازه صدق عرفی سجود باشد؛ هرچند با مقدارى خم شدن و بالا آوردن محل سجده و نهادن پیشانى بر آن. . اگر نماز گزار هیچ نتواند خم شود، براى سجده با سر اشاره مى‌کند؛ بدین گونه که با پایین آوردن سر ذکر سجده را مى‌گوید و سپس سر را بلند مى‌کند و چنانچه از اشاره با سر نیز ناتوان باشد، به قول مشهور، با بستن و بازکردن . عمل سجده را انجام مى‌دهد. ← اقوال در صورت عدم امکان خم شدن آیا در این فرض‌ (عدم امکان خم شدن) گذاشتن چیزى که سجده بر آن صحیح است، بر پیشانى واجب است یا نه؟ پنج قول وجود دارد: ۱. وجوب، بدون نیاز به اشاره با سر یا چشم. ۲. تخییر میان گذاشتن آن و اشاره کردن. ۳. وجوب هر دو. ۴. افضل بودن جمع بین هر دو. ۵. وجوب گذاشتن در صورت ناتوانى از اشاره. ________________________________________ ۱. گفتن تکبیر هنگام رفتن از رکوع به سجده، پس از بلند شدن از سجده و هنگام رفتن براى سجده دوم. ۲. نهادن مرد، نخست دستها و زن، زانو ها را بر زمین، هنگام رفتن به سجده پس از رکوع. ۳. بنابر مشهور، نهادن بینی بر چیزى که سجده بر آن صحیح است. ۴. روبه قبله قرار دادن انگشتان و چسبانیدن آنها- جز شصت- به هم و محاذى گوشها قرار دادن در حال سجده. ۵. نگاه کردن به نوک بینى در حال سجده. ۶. خواندن دعاى وارد شده قبل از ذکر سجده. ۷. تکرار ذکر سجده و ختم آن به عدد فرد، همچون سه، پنج و هفت و گفتن ذکر صلوات و طولانى کردن سجده. ۸. اختیار تسبیح کبرى‌ بر دیگر ذکرها. ۹. برابر قرار دادن محل پیشانى با محل دیگر اعضا. ۱۰. دعا کردن و درخواست حاجت، بویژه روزی حلال در حال سجده. ۱۱. نشستن به گونه تورک پس از سجده. ۱۲. استغفار بین دو سجده هنگام نشستن و آرام گرفتن بدن. ۱۳. قرار دادن مرد آرنجها را همچون دو بال گشوده و چسباندن زن آنها را به پهلو و نیز چسباندن سایر اعضاى بدن. ۱۴. گذاشتن دستها بر روى رانها هنگام نشستن. ۱۵. به قول مشهور، نشستن بعد از سجده دومِ رکعت اول نماز دو رکعتى و سه رکعتى‌ و رکعت اول و سوم نماز چهار رکعتى. ۱۶. بلند کردن زانوها از زمین پیش از دستها هنگام برخاستن از سجده براى قیام. ۱۷. گفتن ذکر «بِحَولِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ أقُومُ وَ أقْعُدُ» هنگام برخاستن جهت قیام.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 8
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 20
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 16
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 16
  • بازدید ماه : 16
  • بازدید سال : 21
  • بازدید کلی : 113